۲۵ شوال شهادت امام جعفر صادق ششمین پیشوای تشیع انقلابی
خط کار اجتماعی تشیع آزادیخواه مردمگرا
در کلام امام صادق
امام جعفر صادق علیهالسلام در ۱۷ربیعالاول سال ۸۳هجری، متولد شد. شهادت آن حضرت به دستور دومین خلیفه عباسی، منصور دوانیقی، در ۲۵شوال سال ۱۴۸ هجری واقع گردید.
همزمان با پایان دوران بنی امیه و آغاز حکومت بنی عباس، بر اثر درگیری و جابجایی دو خلافت جور دوران مناسبی ایجاد شد که حضرت صادق با استفاده از آن توانست به تدوین و بازآموزی اصول و مبانی آیین رهاییبخش اسلام محمدی و تشیع انقلابی بپردازد و از همین روست که تشیع انقلابی را به نام آن حضرت «مذهب جعفری» نامیدهاند.
طی ۳۴ سالی که امام صادق هدایت جنبش را برعهده داشت، میراث آرمانی و فرهنگی بسیار گرانبها و بیبدیلی با مجاهدت و تعالیم آن حضرت فراهم آمد.
آثار مکتوب شیعه مربوط به دوران حضرت صادق به ۴۰۰ جلد بالغ میشود و شمار شاگردانی که در مکتب او پرورش یافتند به بیش از ۴۰۰۰ تن میرسد.
سرانجام خلیفهٔ جور و ارتجاع دوران که وجود حضرت صادق و جنبش تحت هدایت او را برای ادامهٔ حاکمیتش خطرناک میدید طی توطئه ای ششمین پیشوای تشیع انقلابی را مسموم کرد و بهشهادت رسانید.
از کلمات آن حضرت است که: « ۴ ارزش اخلاقی در پیامبران وجود دارد: نیکی، سخاوت، صبر و پایداری بر سختیهای راه و قیام برای احقاق حقوق مردم».
امام صادق همچنین فرمود: شما را با مردم چکار؟ از مردم دست بـداریـد و هـیـچـکـس را به اجبار بـه مـذهـب خـود نـخـوانـیـد. بـر سـر دیـن بـا مـردم سـتـیـزه نـکـنـیـد. آیا تو میتوانی مردم را بهزور وادار کنی که مؤمن باشند؟ مردم را رها کنید
قطعاتی از کلاسهای تبیین جهان
در رویارویی ایدئولوژیک مجاهدین با ارتجاع و استبداد خمینی
دانشگاه صنعتی شریف۱۳۵۸
تبیین جهان-دانشگاه صنعتی شریف ۷ دی ۱۳۵۸
ارتجاع اموی واشرافیت و اون زمیندارهای عباسی، چون میخواستند این دفعه زیرآب رهبری ائمه رو بزنند، مجبور بودند از تعمیم اجتماعی نبوت، تعمیم اجتماعی و سیاسی اش که خلاصه ائمه رو رو می آورد جلوگیری بکنند.
«... در مقابل چنین اقدامات و چنین برخوردهایی بود که حضرت صادق از اون شرایط بالنسبه دموکراتیک یا نیمه دموکراتیک دوران گذار اموی به عباسی استفاده کرد، با یک کار عظیم تئوریک به نسبت آن دوره، ۴هزار مثلاً دانشجو را جمع کرد، اصول را تدوین کرد، اصول رو از دستبرد غاصبها و منحرفین زمان، مصون کرد. و بدین گونه اصول مذهب جعفری، شیعه جعفری که همان اسلام راستین است، پرداخته شد. یعنی عدل مشتق از توحید و امامت مشتق از نبوت.
تا به این ترتیب دیگر با این تاکیدات برای فتنهجوها جایی برای از کلیت انداختن و از شمول انداختن این قواعد اساسی بجا نماند. برای چه؟ برای اینکه خلفا با نبوت که درگیری نداشتند، بگذار بصورت یک پیغمبر هم که آمده و رفته ، بصورت یک اصل بیآزار بگذار باشد.
و اینطور بود که اسلام راستین برای مشخص شدن مرزهایش، با اسلام ستمکارها اسلام یزیدی ها و به جهت تخصیص و مشخص شدن، شیعهی "جعفری "نام گرفت. کما اینکه امروز وقتی ما در اعلامیههای رسمی مون وقتی می گیم بعد از نام خدا نام خلق را میآوریم، این نیست که بخواهیم چیز جدیدی آورده باشیم خلق رو مثلا به جای خدا . تاکید و تصریح به این خاطره که نشان بدهیم خدای مورد پرستشمان خدای خلقهاست، خدای آزادی خلقها، خدایی که از قِبل احقاق حقوق خلقها میشود بهش رسید. نه خدای بیآزار، خدای باسمهای، در آن دور دستها، توی آسمان، که شاهان هم با همهی شیطان صفتیهایشان مدعی پرستشش هستند و بودند... ما میخواهیم بفهمانیم که این خدای مطلق ، در مسیری که همان راه خلقها باشد، راه آزادی خلقها، قابل حصول و وصول است. در زیارت عاشورا هم میخوانیم "برئت الی الله و الیکم"، از آنها میگریزم به جانب خدا و تو و شما؛ برای چی؟ برای اینکه حسین هم بطور نسبی تجلی ارزشها و راه خداست. باز میخونیم در همان زیارت ، "السلام علیک یا ثارالله" خون خدا؛ درود بر تو ای خون خدا! بله اینهاست سیمای درخشان اسلام، اسلام واقعی، پاک، راستین، انقلابی و مردمی.
.............
بخشی از کتاب تبیین جهان
خلفای اموی و عباسی، ستم و چپاول را بنا گذاشتند. اما این بار با نام اسلام. برای توجیه ستم و چپاول خود، در گام اول، باید از نظر تئوریک، زیراب «عدالت» خدا را می زد. برای رسیدن به این منظور، آنها وانمود می کردند که همان طور که خدا «فعال مایشاء» است، خلیفه هم که جانشین خدا بر زمین است، باید فعال ما یشاء باشد. یعنی هر چه خواست بکند و در برابر هیچ کس هم پاسخگو نباشد. هر کار خلیفه کرد، همان عدل است. این گونه، اشراف و طبقه حاکم، نیاز داشتند برای سرکوب و استثمار جامعه، ایدئولوژی اسلام را، از ماهیت ضداستثماری اش تهی کنند. آن هم به صورت تئوریک.
بدین منظور، خلفای عباسی تلاش کردند فرهنگ هلنیسم و به ویژه دیدگاه ارسطویی را وارد دیدگاه اسلام کنند.
در این میان، امامان شیعه انقلابی، حافظ دیدگاه پایه ای و ناب اسلام بودند. از این رو، از نظر سیاسی، یکی از شگردهای خلفای جبار و غاصب عباسی، این بود که در مقابل فرهنگ ناب امامان شیعه، فرهنگ وارداتی هلنیسم و یونانی را ترویج دهند.
از سخنان برادر مجاهد مسعود رجوی در آذر۷۹
می گویند که از امام صادق سئوال شد وقتی که هر روز بارها و بارها در نماز میخوانیم اهدناالصراط المستقیم ما را به راه راست هدایت کن این صراط مستقیم چیست ؟ چی رو می گیم راه کسانیکه به اونها نعمت دادی که یعنی انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین، امام صادق گفت که صراط مستقیم یعنی که عاری از انحراف و اعوجاج صراطی که بدور از غضب و خشم خداست. صراطالذین انعمت علیهم، نه راه کسانیکه مغضوب علیهم ولاالضالین، نه اونهاییکه ضد تکامل هستند و نه غضب شدگان نه منحرفین، راه درست مستقیم و روبه جلو این چیست؟ گفت که عین کلام امام صادق رو میگم که صراط مستقیم عبارت است از راهبری مفترض الطاعه که واجب است پیروی از او که یعنی علی (ع) .
این صراط مستقیم نه بعنوان یک عنوان و رده صوری نه ! در مبارزه قاطعانه وتمام عیار با ارتجاع و جاهلیت دوران.
هم با ارتجاع قریش قبل از پیروزی و فتح مکه و هم با اشرافیت اُموی و شیوخ مسلمان نما در مراحل بعدی .
خیلی واضحه که جنگ جمل چیزی جز یک جنگ طبقاتی نبود زیرا اولین حرف علی این بود که حقوق مردم بی تعارف حتی اگر درکابین زنانتون هم باشه که خیلی به عرب برمی خورد این حرف اون زمان، اینرو هم در میاره . و بعد با معاویه و بعد با خوارج، حرف این بود که ستم و سرکوب نداریم نه فقط درحق مسلمانان .غیر مسلمونها یهودیها، حرف این بود که تبعیض نداریم.
از سخنان برادر مجاهد مسعود رجوی در صدای مجاهد سال ۶۴۰۳۱۹
مگر فراموش کردهایم امام صادق علیه السلام رو یکی از اصحابش صفوان جمال بود این صفوان آنچنان که اسم و کنیه اش پیداست شتربانی می کرد شترهایش رو کرایه داده بود به خلیفه برای سفر حج درآمدش هم تمام و کمال می آورد میداد به امام صادق در خدمت مقاومت و انقلاب در خدمت تشیع سرخ علوی یکروز به حضرت صادق ما وقع رو گفت حضرت صادق اون کار رو بر او حرام کرد صفان پرسید آخه چرا من که همه درآمدم رو میارم میدم به صندوق انقلاب به صندوق مقاومت به صندوق تشیع سرخ انقلابی حضرت صادق گفت نه این حرامه این هم نوعی معاضدت جبار و طاغوت ستمگره پس حتی برای سفر حج خلیفه ستمگر حرام است در اسلام حرام است در تشیع انقلابی حرام است در عرف همه پاکباختگان جهان کمک کردن به خلیفه غاصب و ستمگر
قطعاتی از کلاسهای تبیین جهان
در رویارویی ایدئولوژیک مجاهدین با ارتجاع و استبداد خمینی
دانشگاه صنعتی شریف ۱۳۵۸
امام صادق گفته است
یکی از نشانههای جامعه امام زمان توحید و آزادی عبارتست از
رسیدن زنان به درجات اجتهاد و امامت
یعنی تبعیض جنسی و بهره کشی تا کجا رخت بربسته
که جایی برای ایدئولوژی جنسیت
کالا دیدن زن و نگرش کالایی باقی نمیماند
مسعود رجوی ـ ۲۲آبان ۱۳۷۹
امام صادق گفته است یکی دیگر از نشانه های جامعه امام زمان توحید و آزادی عبارتست از اینکه زنها توش به اجتهاد میرسند. شگفتا! هنوز هم در فقه آخوندی مقولاتی هستند مثل قضاوت و امامت و ریاست تو قانون اساسی رژیم هم هست اینها مقولات "زنان ممنوع" اند. چرا؟ چون هژمونی متعلق به نرینه است، بوده و باید باشه و خواهد بود. اون زمان حضرت صادق گفت نه آقاجون از علائم و نشانه های اون عبارتست از رسیدن زنان، نه یک تک زن ها! به درجات اجتهاد و امامت. یعنی چی؟ یعنی که ایدئولوژی جنسیت، تبعیض جنسی و بهره کشی تا کجا رخت بربسته است. گوینده، امام صادق رو میگم، اونهم که گرفته شده از قرآن و تشیع انقلابی، تا کجا رو دیده که وقتی استثمار جنسی به عنوان یکی دیگر از صور بهره کشی بغرنج ترینش، پیچیده ترینش, جدا سازی جنسی، تبعیض جنسی برداشته شد، جایی برای ایدئولوژی جنسیت، کالا دیدن زن، نگرش کالایی بهش، باقی نمیمونه پس بنابراین, زنان به درجه اجتهاد و امامت میرسند. پس راهبند، مانع، استثمار جنسی و رویکرد کالایی بود, آری. همش از نکات مثبت این پیام گفتیم رو در روی خمینی به جای خود بحث تبعیض جنسی هم ، بصورت کلی و اجمالی, شده. اما اگر امروز میخواستید که بنویسید حتماً ماده ۷ همون بود که امام صادق، امام راستین گفته بود، امام ضد خمینی گفته بود.