روایت شاهدان ـ مکیه جهانبخش

زندانی سیاسی ۱۳۶۰ ـ ۱۳۶۳

برادرم ابراهیم که چهار سال از من بزرگتر بود از اواسط سال۱۳۵۶ از طریق دفاعیات بنیانگذاران مجاهدین در بیدادگاههای شاه در معرض آشنایی با مجاهدین قرار گرفت. به‌زودی خواسته‌هایش را که آزادی و رفع فقر و ستم از مردم محروم بود در راه و آرمان مجاهدین دید. او در همان ایام با شعف و شوق زیادی از مجاهدین زندانی دربند تعریف می‌کرد و در حالی که امیدوار به آزادی آنان از زندانهای شاه و آشنایی بیشتر با راه و آرمان آنان و برپایی یک حکومت مردمی بود، می‌گفت کسانی در زندانهای شاه هستند که خیلی مجاهد و قهرمانند و ما آنها را هنوز نمی‌شناسیم. بلافاصله چند ماه بعد از پیروزی انقلاب، وی با مجاهدین بیشتر آشنا شد و شیفته راه و آرمان آنان به‌خصوص برادر مجاهد مسعود رجوی شد. او براستی به برادر مسعود عشق می‌ورزید.

او از زمانی که برادر مسعود را شناخت، براستی ساعتها و ساعتها می‌توانست از راه و آرمان و تمامی خط وخطوط سازمان دفاع کند و از اینکار خسته نمی‌شد. او براستی عاشق ”مسعود” بود، . عشقی که در تمام مدت هواداری، فعالیت، زندان و سختیهای آن و سرانجام شهادتش، با او عجین بود و البته وقتی در سال۶۴ پیام انقلاب ایدئولوژیک خواهر مریم را شنید، سریع و از راه دور در زندان به‌طرزشگفت‌انگیزی، این عشق را در ”مریم رهایی“متجلی دید و به آن ایمان آورد.

ابراهیم قهرمان در سیاهچالهای خمینی نیز به وقوع انقلاب ایدئولوژیک پی برده بود و به آن ایمان داشت. وی در جریان ملاقاتی که با خانواده‌اش در سال ۶۴ داشت به آنها گفت:  ”تبریک، تبریک، با تمام وجودم به مسعود و مریم تبریک میگم (و چند بار این جمله را تکرار کرد)، این مجاهد قهرمان از طریق رادیوی کوچکی که در زندان گیر آورده بودند از طریق رادیو مجاهد همه نکات انقلاب ایدئولوژیک را شنیده بود. 

صفا، صمیمیت، خلوص و پاکی او در بین دوستان و همسنگرانش زبان‌زد بود، هیچ وقت دوست نداشت کاری را که برای کسی کرده، به‌رخ بکشد و بیشتر دوست داشت در نهان و بدون این‌که کسی بداند به دیگران کمک کند.

ابراهیم از ویژگیهای انسانی متعالی برخوردار بود. همیشه به حرف دیگران بصورت کامل گویش می‌کرد و بعد نظر می‌داد. هیچگاه وسط حرف کسی وارد نمی‌شد و ...

ابراهیم در مهر ماه ۱۳۶۰ در یکی از خیابانهای تهران توسط گشتیهای مزدور سپاه دستگیر و به زندان اوین منتقل شد بعد ازحدود یک ماه به بهبهان منتقل شد و در محاکمه به ۵سال زندان محکوم شد. در سال۶۳ بعد از گذراندن ۳سال از دوران محکومیت مشمول تجدید حکم دادگاه قرار گرفت و حکمش به ۳سال زندان کاهش پیدا کرد ولی دژخیمان زندان او را آزاد نمی‌کردند تا این‌که بعد از پیگیریهای مستمرخانواده، یک‌سال بعد در آبان ۶۴ آزاد شد. وقتی از در زندان بیرون می‌آمد، رئیس دژخیم زندان به او گفت: تو دوباره به اینجا برمی گردی.

بعد از ۴ماه در اسفند۶۴ برای بار دوم دستگیر و به زیرشکنجه و بازجویی رفت. وی طی این ۴ماه به همراه سایر همرزمانش هسته مقاومتی  تشکیل داده به سازمان وصل شده و فعالیت می‌کرد. مزدوران از طریق لو رفتن ارتباط تلفنی او با سرپل سازمان وی را دوباره دستگیر کردند. 

این بار که رژیم و پاسداران جنایتکارش به یقین رسیدند که با مجاهد مقاومی طرف هستند به‌شدت او و اعضای هسته‌ مقاومت را زیرشکنجه بردند. وی  حدود ۱۱ماه در سلولهای بسیار تنگ انفرادی اسیر بود. سلولها انفرادی در گرمای بالای ۵۰درجه بهبهان بدون هیچ وسیله خنک کننده خودش یک شکنجه گاه بود. اما این مجاهد گرانقدر در تمام این مدت در برابر شکنجه‌گران مقاومت کرد.

از اواسط سال۶۷ اجازه ملاقات با خانواده به او داده نمی‌شد و به خانواده‌هایی که برای اطلاع از وضعیت فرزندانشان به در زندان و دادسرا و... . مراجعه می‌کردند جواب نمی‌دادند تا این‌که بعد از سه ماه مراجعه مستمر و پیگیری خانواده‌ها سرانجام در آبان ۶۷ به آنان گفته شد که او به همراه ۷ یا ۸نفر دیگر از زندانیان مجاهد اعدام شده و محل دفن او در روستایی به‌نام ”چاه بو علی“ است.

به این ترتیب ابراهیم پس از ۷سال عبور از ابتلائات و سختیهای زندان، به همراه یاران و همرزمانش ”ابراهیم وار“در آتش نمرود زمان، خمینی ضدبشر گذراند، ولی پاک و سرفراز به جاودانه‌فروغ ها پیوست.

سایر مجاهدان اسیری که در جریان قتل‌عام ۶۷ از شهر بهبهان به‌شهادت رسیده‌اند عبارتند از: مجاهدین شهید: مجید سروری، مجید آقایی، محسن محسنی، سیدمحمدفاطمی، رضا مرشد زاده (کارون اهواز)، ایرج محمدی (اوین)، اردشیر کلانتری گوهردشت)، منوچهر حسینی پور، عبدالرسول شادیان، عبدالصاحب اکبریان

این مجاهدین شهید هیچ‌ یک حکم اعدام نداشته و همگی در بیدادگاههای رژیم به حبس های زیر ۱۰ یا ۱۵سال محکوم شده بودند.

پس از گذشت ۳دهه از آن جنایت هولناک همچنان دژخیمان از گذاردن سنگ مزار برای این شهیدان جلوگیری می‌کنند. اما یاد و خاطره آن شهدای مقاوم در ضمیر همه مردم ایران می‌جوشد و قیامهای جدیدی را برای برکندن ریشه ظلم و استبداد نوید می‌دهد. 

لطفا به اشتراک بگذارید: