فاطمه زهرا کوثر عصیان بر دنیای زنده بهگور کردن زن در عصر جهل و بندگی
فاطمه زهرا
کوثر عصیان بر دنیای زنده بهگور کردن زن
در عصر جهل و بندگی
نخستین و برجستهترین الگوی زن شورشگر انقلابی در برابر بتپرستی و ارتجاع
سوم جمادیالثانی
سالروز وفات حضرت فاطمه زهرا علیها سلام
برترین الگوی تاریخی زن یکتاپرست انقلابی
سلام بر سرور و سرمشق درخشان زنان جهانیان
صدیقهٔ کبیر آموزگار و مظهر بیهمتای صدق و پاکبازی
سرچشمهٔ جوشان رویش و فزایندگی و پیشرفت و ترقی
آن روز هم ارتجاع گمان میکرد که با برچسب زدن
با محاصره، با شکنجه و کشتار خواهد توانست
انقلاب نوپا را متلاشی و منهدم و ریشهکن کند
در شعب ابوطالب اگر که کسی میگفت چندی بعد
همین انقلابیون اندک و در حصار
دو ابر قدرت زمان را
از پای در خواهند آورد، خندهدار مینمود اما چنین شد
سن فاطمه را در وفات حداکثر ۲۸ سال نوشتهاند
اما تاریخ زن زندهبهگور را ورق زد
و بر دنیای وحشی زنستیز و مردسالار لرزه انداخت
مسعود رجوی ۲۷ اردیبهشت۱۳۸۹
«دوباره رسیدیم به سالروز رحلت صدیقه کبری اگر که فهم و هضم معانی کلمات تنها و تنها در جریان عمل آن هم عمل مستمر انقلابی امکانپذیر است فکر نمیکنم که در زمانه ما کسی بیش از مجاهدین معنا و مفهوم و بهای صدق و یگانگی را بفهمد، درک کند و حس کرده باشه اینو بهخاطر ردیف کردن الفاظ نمیگـیم در جریان بزرگترین، طولانیترین، بغرنجترین و خونینترین مقاومت سازمانیافته تاریخ ایران و این منطقه از جهان درک و فهم کردیم.
مخصوصاً از صندوق صدق اشرف از مقام محمود صدق با رنج ها، دردها، شهادت ها و جراحتهاش با پیچیدگیهاش با خطراتش و همچنین با دستآوردها و نتایجش، و امروز روز یادآوری صدیقه کبریست سرِچشمه و سرچشمه صدق و طهارت و بههمین خاطر فزایندگی و شکوفایی و پیشرفت و ترقی، بعد از رحلت پیامبر بیش از ۳ماه را طاقت نیاورد و به او پیوست در یک کارزار بسیار بغرنج ، بسیار پیچیده و پر از فتنه در دفاع از حق که در مقام علی متجلی بود همان که در شعب ابیطالب است در سختترین شرایط محاصره و بیغذایی و گرما و حمله حشرات در عین خردسالی برای پدر هم نقش مادر را برعهده گرفت و به همین خاطر بهخاطر اینکه سرپرستی پیامبر خدا رو دخترش فاطمه بهعهده گرفته بود به او لقب «امابیها» مادر پدرش، امابیها دادند که از ظرفیتی بیکران در شرایط تلخ و دردناک محاصره همهجانبه خبر میداد محاصرههای که دلیران و قهرمانان و پاکبازانی مثل حضرت علی گاه آنرا میشکافتند برای اینکه اندکی ارزاق برای سد جوع، برای نمردن از گرسنگی بهدست بیاورند.
نخستین شهید بهمعنای دقیق کلمه در صدر اسلام سمیه بود که البته با یاسر در یک روز در زیر شکنجه شکنجه مرتجعان و خمینیصفتان زمان شهید شدند اما بهلحاظ زمانبندی و توالی ابتدا سمیه پرواز کرد و بهشهادت رسید و بعد یاسر، شگفتا که اولین ایمان آورنده هم خدیجه کبری خدیجه کبیر یک زن بود و وفات اون حضرت هم یکی دو ماه بعد از شعب ابیطالب است اما قبلش هم در شرایط محاصره ماههای آخر رو سپری میکرد.
اون روز هم ارتجاع گمان میکرد که با برچسب زدن، با محاصره، با شکنجه و کشتار خواهد توانست که انقلاب نوپا رو متلاشی و منهدم و ریشهکن بکنه، آن هم در روزگاری که ارتباطاتی در کار نبود، تعداد بسیار اندک بود، امکانات ناچیز و تقریباً هیچ بود. دشمن جرار و شقی بهغلبه خودش یقیین داشت که خواهد توانست آنها را نیست و نابود کند. چه کسی میتونست بدون سرپناه بدون امکانات در آن هوا، در آن گرما این مدت رو دوام بیاورد. شدت و حدت همین شرایط بود که درش پیامبر ابوطالب را که بزرگ خاندان و پشت و پناه اونها بود از دست داد پس هم بهلحاظ شرایط جغرافیایی و آب و هوا، هم بهلحاظ فیزیکی هم بهلحاظ سیاسی هم بهلحاظ خانوادگی و دود و دم دشمن و اتهاماتش و برچسبهاش چشماندازی وجود نداشت و شرایط سخت و سنگین بود. بیمارها رو چه بکنند؟ خردسالها رو چکار کنند، اندک غذا رو چگونه تأمین کنند؟ آب و شستشو رو چطور؟ امروز هم انگار که حق تعالی میخواهد شمهیی از همان رو قطرهیی از دریا رو از دریای صدق و طهارت صدیقه کبیر رو که مسجد او در اشرف برپاست بهمجاهدین بنمایاند و تازه بعد هم که روزگار اون محاصره ضدبشری تمام شد و چشماندازی باز شد، هجرتی بزرگ در پیش داشتند و بعد جنگهای پیامبر یکی پس از دیگری در مجموع هشتاد و چند فقره جنگ و درگیری، ارتباطاتی هم که در کار نبود، انعکاساتی هم در کار نبود، حمایتهای داخلی و بینالمللی هم در کار نبود، فقط به فقط باید بهخودشون تکیه میکردند و بهخدا، به خدای نادیده در برابر بتهای قهار و جبار، نفس راه رفتن روی ریگهای داغ بیابان خودش دردی بود و شکنجهیی داغ و سوزان چه رسد به شلاق و شکنجه و بلاهایی که دشمن بر سر اونها میآورد.
مانند آنچه که بر سر نخستین شهید آوردند، وانگهی حضرت فاطمه میباید در حالی که ۴۰روز بود که امام حسن رو به دنیا آورده بود به جبهه احد میشتافت برای جنگ و بعد هم جنگهای بعدی و بعدی، وقتی که از مقام محمود صدق صحبت میکنیم ردیف کردن واژهها نیست خیلی قبل از ما بزرگ مادر آرمانی ما صدیقه کبری سفید سفید و عاری از هر تناقض و آلودگی اونرو متجلی کرده، مرتجعین زمان نیروهای سرکوبگر دوران دست گرفتند که اجاقش کور است و پسری ندارد در اینجا دیگر خدا خندید و گفت، انا اعطیناک الکوثر، سرچشمه فزونی و فزایندگی و رشد و تعالی را بهتو عطا کردیم پس نماز بگذار، نیایش کن، وانحر، و قربانی کن، قیمتش رو بده، در این صورت شک نکن که بدخواه تو و دشمن تو بیدنباله و بیآینده است و پیروز خواهی شد.
در شعب ابوطالب اگر که کسی میگفت چندی بعد همینها، همین انقلابیون اندک و در حصار، دو ابر قدرت زمان را از پای در خواهند آورد امپراطوری ساسانی و رم خندهدار مینمود اما چنین شد. بنابراین وقتی که از صدیقه کبری و از صدق و مقام محمود صدق و امروز از صندوق صدق اشرف با همه فدیه هاش صحبت میکنیم، ردیف کردن الفاظ و واژهها نیست، درسی است آزمایش شده که سر چشمهاش آنجاست و حالا نوبت ماست».
سخنرانی خانم مریم رجوی در اورسوراواز: فروردین۱۳۸۵
«او با پیامش یعنی با یگانگی، برادری، رحمت و بردباری این هدف را محقق نمود و چهره جهان را انسانی کرد. با چنین پیامهایی بود که محمد موفق شد در جوامع بدوی آن روز که دختران خود را زنده به گور میکردند، فرهنگ جدیدی حاکم کند. یکی از درخشانترین وجوه رسالت پیامبر رهایی زنان بود. محمد بهاحترام دخترش فاطمه از جای بلند میشد و عبایش را روی زمین میانداخت تا او بنشیند. این رفتار او آن قدر با فرهنگ آن زمان تفاوت داشت که بعضیها خرده میگرفتند که چرا چنین رفتاری با فرزند دخترش دارد؟ یک بار وقتی یکی از اعراب برای حضرت محمد نقل میکرد که چگونه در دوران جاهلیت دخترک کوچکش را زنده به گور کرده است، محمد شروع بهگریستن کرد و با محکوم کردن این عمل گفت: "من لایــْرحَـــم، لایــْرحَـــم" آنکس که رحم و عاطفه نداشته باشد، مشمول رحمت الهی نمیشود».
نیایش فاطمه زهرا در نماز
پروردگارا! مرا در برابر تجاوز تجاوزگران و کید مکاران، نیرنگ نیرنگبازان و خنجر از پشت نامردمان، در برابر ظلم ستمگران و جور جائران و دشمنی دشمنان و اجبار اجبارکنندگان حفظ کن.
پروردگارا مقهور شدن در برابر یکه تازان و زورگویان و توطئههای ستمگران و ظلم پادشاهان را از من دور بدار.
شما آخوندها با جنایاتتان و زنستیزیتان
بهطور محتوم بهدست زنان رهاشده ایران
از صحنه تاریخ جارو خواهید شد
مریم رجوی ـ دورتموند آلمان ـ خرداد۷۴
«آغاز راه رهایی از هنگامیست که باور کنیم هیچکس نمیتونه مانع رهایی زنی بشه که اراده کرده آزاد زندگی کنه، آزاد از تمامی قید و بندهایی که بهخوبی اون رو میشناسیم.
و خطاب به زنان هموطنم در ایران اسیر:
اگر بهاین حقیقت ایمان بیاورید، چون تیر از چله کمان بندها رها خواهید شد و به سمت آسمان آزادی پر خواهید کشید. همچنانکه زنان در جنبش مقاومت و ارتش آزادیبخش ملّی چنین کردهاند و اکنون آسمان مقاومت را در رابطه با زن ایرانی سرشار از بزرگی و افتخار کردهاند. و اگر زنان ما به چنین نقطهیی برسند، بدون شک انرژی و نیروی آزادشده توسط آنها همان عامل تعیینکنندهیی خواهد بود که نهفقط طومار حیات و فرهنگ آخوندی رو درهم میپیچده، بلکه پایداری آزادی در ایران فردا را هم تضمین خواهد کرد.
پس اجازه بدهید بهعنوان یک زن از همینجا به آخوندهای پلید و زنستیز میگم که:
هرچه در چنته ارتجاعی و قرونوسطایی خود از وحشیگری و زنستیزی و ستم داشتید، بر سر زن ایرانی آوردید. ولی وای بهروزی که این نیروی تاریخی عظیم آزاد بشه و به میدون مبارزه بیاد. اونوقت خواهید دید که دودمان ارتجاعی شما را این زنان رهاشده به آتش خواهند کشید. شما آخوندها با جنایاتتون و زنستیزیتون، این انتخاب رو بهعمل آوردهاید و بهطور محتوم بهدست زنان رهاشده ایران از صحنه تاریخ جارو خواهید شد».