افشاگری مقاومت ایران - کنفرانس در آستانه روز جهانی حقوق بشر-اورسور اواز - قسمت هفتم
سرنگونی دیکتاتور
فرو ریختن عمق استراتژیک خامنهای در سوریه
کنفرانس در آستانه روز جهانی حقوق بشر
«متحد علیه بنیادگرایی اسلامی، نقش مقاومت ایران»
اورسور اواز -۱۷ آذر ۱۳۹۴
پخش شده از سیمای آزادی ـ ۲۰ آذر ۱۳۹۴
مریم رجوی:
ریشهٔ مشکل رژیم اسد و رژیم دیکتاتوری آخوندی در تهران است
سرنگونی اسد برای رژیم ملاها یک ضربه استراتژیک محسوب میشود
و بقای رژیم ملاها را زیر علامت سؤال میبرد
امروز در فرانسه و سایر کشورهای غرب سفت و سخت کردن تدابیر امنیتی و تشدید قوانین ضدتروریستی با شتاب هر چه تمامتر دارد انجام میشود.
و البته باید گفت که همهٔ این کارها لازم است ولی کافی نیست.
بله تأکید میکنم که: تا وقتی که کارخانههای مولد تروریسم در سوریه و عراق از کار نیفتد اقدامهای تدافعی به جایی نخواهد رسید. میتواند قدمی خطر را دور کند ولی نمیتواند از بین ببرد.
اولین قدم برای به هدف رسیدن این مبارزه، کنار زدن دیکتاتوری بشار اسد است.
و پایان دادن به اوضاعی که بیوقفه تروریسم را در منطقه پرورش و گسترش میدهد.
بهطور واقعی، امروز در منطقه دو جبهه رودرروی هم قرار گرفتهاند:
ـ یک جبهه شامل رژیم ایران، دیکتاتوری بشار اسد، شبهنظامیان وابسته به رژیم ایران در عراق/که البته متأسفانه باید گفت، بخش عمده خاک و حاکمیت این کشور به گروگان گرفتهاند/ گروه حزبالله لبنان و همچنین حوثیهای یمن.
ریشهٔ مشکل رژیم اسد و رژیم دیکتاتوری آخوندی در تهران است
رژیم ملاها در یک بنبست مرگبار قرار دارد. این، آن واقعیتی است که الآن همه به چشم میبینند.
از یکسو سرنگونی اسد برای رژیم ملاها یک ضربه استراتژیک محسوب میشود و بقای رژیم ملاها را زیر علامت سؤال میبرد.
بهمین دلیل مجبور است هر بیشتر از اسد حمایت کند و تعداد نیروهایش را در سوریه روزبهروز افزایش بدهد.
و از طرف دیگر سوریه در همین شرایط تبدیل به باتلاقی برای رژیم و نیروهای سپاه پاسداران شده است.
در ماههای اخیر، حداقل صدها تن از فرماندهان سپاه پاسداران کشته شدهاند. فرمانده سپاه قدس زخمی شده و معاون او جزو کشتههای سپاه پاسداران محسوب میشود.
در یککلام، رژیم ایران در یک مخمصه گیر کرده است.
بنابراین، در این شرایط، یک سیاست قاطع در قبال ملاها بیش از هر زمان دیگر میتواند مؤثر واقع شود.
من در ابتدا، اشاره کردم که در منطقه دو جبهه در مقابل هم قرار دارند. و اینجا میخواهم توضیح بدهم که استراتژی جبهه استبداد و نسلکشی یعنی رژیم ملاها و متحدان اونها در منطقه بر سه پایه استوار است:
اول: سرکوب نیروهای مدره برای نفی یک آلترناتیو مورد قبول در سوریه.
نسلکشی سنیها و متلاشی کردن جریانهای ملی در عراق.
و انهدام مقاومت ایران بهعنوان تهدید بود و نبود ملاها.
و در همین کادر شما میتوانید حتی آخرین حملات مرگبار ایادی رژیم رو در عراق علیه ساکنان بیدفاع کمپ لیبرتی، یعنی مجاهدان راه آزادی ببینید آن هم با هشتاد موشک در یک شب که برای انهدام کامل این کمپ آمده بودند. اما نتوانستند. ولی ۲۴ تن از بهترین فرزندان مردم ایران را بهشهادت رساندند. البته که برای همه ما و برای مردم ایران و برای خانوادههای آنها و برای همرزمان آنها بسیار بسیار سخت است. ولی مردم ایران و مقاومت ایران عزم جزم کردهاند که جای تکتک این شهدا را هر چه بیش از قبل پر کنند تا سرنگونی رژیم ملاها هر چه زودتر فرا برسد.
- دست زدن -
نکته دوم: نکته دوم حفظ داعش و بهرهبرداری از اقدامات جنایتکارانهٔ آن/ برای منحرفکردن افکار عمومی است، بهنحوی که از یک اجماع بینالمللی برای کمک به مردم سوریه، برای سرنگون کردن اسد جلوگیری بشود. که متأسفانه باید بگویم که تابحال هم در این راه موفق شدهاند.
و نکته سوم یا در واقع اون ستون سوم استراتژی جبهه ظلم و جنایت، تبلیغات گستردهٔ لابی رژیم و حامیان سیاست استمالت در صحنهٔ بینالمللی برای توجیه عدم کمک به مردم سوریه و پذیرش عملی اسد حتی برای مدت محدودی است.
البته همه اینها با پوش و در واقع با استفاده از یک استدلال بسیار بسیار خندهدار تحت عنوان مبارزه با داعش است. همه میدانند که مبارزه با داعش نمیتواند در همکاری با کسانی باشد که خودشان تولید کردهاند چنین پدیدهای رو.
با این اوصاف در نقطهٔ مقابل مبرمترین قدم یک استراتژی صحیح کنارزدن دیکتاتوری سوریه یعنی بشار اسد است.
اگر چه که اون در موقعیت بسیار ضعیفی است، اما سرنگونیاش محور جبهه منطقهیی رژیم دیکتاتوری حاکم بر ایران را در هممیشکنند.
و حالا در چنین شرایطی سؤال این است که استراتژی صحیح کدام است؟
استراتژی درست حمایت از ارتش آزاد سوریه و سنیهای ضدبنیادگرا در عراق است.
بهطور همزمان باید مهمترین نیروی بیثباتکنندهٔ منطقه یعنی رژیم آخوندی از سوریه و عراق و از تمام کشورهای منطقه قاطعانه اخراج شود.
اگر دخالتهای رژیم در کار نبود، نه عراق و نه سوریه در وضعیت وحشت انگیز و دهشتبار کنونی قرار نمیداشتند.
و نکتهٔ مهم دیگر اینکه، یک استراتژی صحیح علاوه بر یک سیاست اصولی، نیازمند یک مبارزه فرهنگی تمامعیار با پدیدهٔ شوم بنیادگرایی اسلامی است. پدیده شومی که الآن همه دنیا را تهدید میکند.
من تأکید میکنم که اگر چه که بینِ جریانهای بنیادگرای شیعه و سنی اختلافهای عقیدتی وجود دارد ولی کماکان سرچشمهٔ بنیادگرایی، در ایران تحت حاکمیت ملاهاست.
بله به یک آلترناتیو نیاز است. اما چنین آلترناتیوی فقط یک راهحل نظری نیست. بلکه باید متکی به جنبشی باشد که:
۱ـ معتقد به اسلام بردبار و دموکراتیک باشد
۲ـ در برابر سرچشمهٔ بنیادگرایی قیام کرده و قیمت این مبارزه را پرداخته باشد.
۳ـ از ظرفیت ایجاد تغییر در جامعه برخوردار باشد. و مقاومت ایران با برخورداری از همین ویژگیها، بهخصوص با یک پشتوانهٔ اجتماعی مکفی و داشتن صلاحیت ایجاد تغییر دموکراتیک در ایران توانسته بنیادگرایی را از نظر فکری و ایدئولوژیکی در داخل ایران به شکست بکشاند.
شاخص آن این است که اگر همین امروز انتخابات آزاد در ایران برگزار شود بنیادگراها مطلقاً و مطلقاً و مطلقاً رأی نخواهند آورد.
ولی متأسفانه دولتهای غرب بهجای ایستادن در کنار این آلترناتیو به همدستی با بانکدار تروریسم و بنیادگرایی رو آوردند. و این سیاست، فجایعی ایجاد کرد که آثار آن همچنان متأسفانه باقی است.
بنابراین/ من اگر بخواهم جمع بزنم در چند جمله پاسخ چالش امروز را میتوانم در این سه نکته خلاصه کنم:
- ضرورت اتخاذ یک سیاست صحیح و همهجانبه که در قلب آن سرنگونی رژیم بشار اسد قرار دارد.
- قرار گرفتن در کنار مسلمانان دمکرات و خلعسلاح کردن بنیادگرایان از سوءاستفاده از احساسات مذهبی مردم.
- برسمیت شناختن حق مردم ایران برای سرنگونی رژیم و حمایت از مقاومت مردم ایران برای تغییر رژیم و استقرار آزادی در ایران این زیباترین وطن که متأسفانه بهدست آخوندها الآن به مرکز تروریسم و بنیادگرایی در منطقه و دنیا تبدیل شده است.
بنابراین مطمئنم که با تمام تجارب این سالیان، دنیا میتواند اشتباه گذشته را تکرار نکند و در مسیر درست و در حمایت از نیروهای درست قرار بگیرد.
آنچه که روشن است سرنگونی ملاها به دست مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آنها محقق خواهد شد و آنروز دنیا از شر تمام بنیادگراها و تهدید صلح و امنیت دنیا یعنی افراطیگری مذهبی نجات پیدا خواهد کرد. و آنروز دنیا روی صلح و آرامش را خواهد دید.
از همه شما متشکرم.
.