میلاد فروغ جاویدان انقلاب و رهایی، فریاد خروشان و آتش فروزان برضد ارتجاع
میلاد فروغ جاویدان انقلاب و رهایی
فریاد خروشان و آتش فروزان بر ضدارتجاع
در عصر جهل و بردگی
فاطمه تجلی مرزبندی قاطع میان اسلام رهاییبخش
با ارتجاع زنستیز حاکم بر ایران
مریم رجوی- میلاد خجستهٔ فاطمه زهرا
ایدئولوژی و پیام مجاهدین بر ضدارتجاع و بنیادگرایی
این است که مرزبندی اصلی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی
بین اسلام و غیراسلام نیست. بین باخدا و بیخدا نیست
این مرزبندی، مطلوب خمینی و خامنهای است
بین با حجاب و بیحجاب و مرزبندی بین زن و مرد هم نیست
مرز بین استثمارکننده و استثمارشونده است
بین ستمگر و ستمزده است میخواهد شاه باشد یا ولیفقیه یا هر چیز دیگر
اینجاست که شورشگر اعظم بر ارزشهای جاهلیت و ارتجاع و فرصتطلبی
صدیقه کبیر فاطمه زهرا برای مجاهدین درخشش خاصی پیدا میکند
و در مرکز ارزشهای ایدئولوژیکی آنها قرار میگیرد
سلام بر فاطمه، فروغ جاویدان انقلاب و رهایی،
فریاد خروشان و آتش فروزان بر ضدارتجاع در عصر جهل و بردگی!
در خجسته میلاد شورشگر کبیر و بهقول مسعود سرچشمه، و سرِ چشمهٔ صدق و شکوفایی و فزایندگی،
۳۷ سال بعد از انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین، آن هم حول زن و موضوع رهبری، رو در رویِ ایدئولوژی زنستیز خمینی، ایدئولوژی جنسیت و تبعیض جنسی، که مجاهدین از خودشان در سال ۱۳۶۴شروع کردند،
۳۵ سال بعد از تشکیل گردانها و تیپهای مستقل و تماماً از زنان رزمندهٔ مجاهد خلق در ارتش آزادیبخش ملی ایران، در جنگ رو در رو با سپاهٍ پاسداران و نیروهای تحتامر خمینی در سال ۱۳۶۶ آن هم با سلاحهای سبک و سنگین.
۳۳ سال بعد از اینکه شما به پیشنهاد مسعود در سال ۱۳۶۸ به مسئولِ اولی من رأی دادید و از آن پس، تا امروز ۹ خواهر مسئول اول یکی بعد از دیگری ایفای مسئولیت کردهاند؛ خواهران مجاهد فهیمه اروانی، شهرزاد صدر، مهوش سپهری، بهشته شادرو، مژگان پارسایی، صدیقه حسینی، زهره اخیانی و زهرا مریخی،
۳۱ سال بعد از اعلام هژمونی زن ذیصلاح انقلابی مجاهد خلق در تمامیت سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی در سال ۱۳۷۰، پدیدهیی که در دنیای امروز همچنان بیهمتا و بینظیر است،
در سیامین سال تشکیل شورای رهبری مجاهدین آن هم تماماً از زنان انقلابی ذیصلاح مجاهد در سال ۱۳۷۲،
و ۸ سال بعد از بر پایی شورای مرکزی مجاهدین مرکب از هزار زن قهرمان در سال ۱۳۹۳ که نبردهای ارتش آزادیبخش ملی و پایداری پرشکوه ۱۴ساله در اشرف نخستین و لیبرتی را از سر گذراندهاند،
بله، بعد از همهٔ اینها،
چه مژدهیی بالاتر از اینکه زن شورشگر و رزمندهٔ ایرانی، خواهرانمان در ایران را میگویم، پیشتازی و شایستگی و نقش رهبریکننده خود را در نبرد با استبداد و ارتجاع زنستیز، به دنیا نشان دادند و ثابت کردند.
البته این هنوز از سپیدهٔ سحر و از نتایج سحر است باش تا صبح دولت انقلاب دموکراتیک نوین در میهن اسیر بدمد.
از روز تأسیس مجاهدین در سال ۱۳۴۴ برای ما مرزبندی اصلی، مرزبندی حنیف و یکتاپرستانه، مرز بین استثمارکننده و استثمارشونده بوده، هست و خواهد بود، یعنی مرز بین ستمگر و ستمزده.
ایدئولوژی و پیام مجاهدین بر ضدارتجاع و بنیادگرایی مخصوصاً برای ۲ میلیارد نفر مسلمانان جهان این است که مرزبندی اصلی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی همین است. بین اسلام و غیراسلام نیست. بین باخدا و بیخدا نیست، این مرزبندی، مطلوب خمینی و خامنهای است.
برای هر کس که این رژیم دجال را بشناسد و الفبای سیاست را بداند، خیلی روشن است که خامنهای خیلی دلش میخواهد مجاهدین اسلام و نماز و روسریشان را کنار بگذارند تا بتواند به مسلمانان در ایران و جهان بگوید دیدید که میگفتیم دعوا بر سر اسلام و قرآن و حجاب است و اینها بیخود میگویند که دعوا بر سر سرقت حاکمیت مردم و ربودن انقلاب مردم ایران و کشاندن آن به ارتجاع است؟
بله، این همان دعوا و مرزبندی اصلی است که ۴۴ سال است در تاریکترین ادوار تاریخ ایران و در طولانیترین و بغرنجترین و پررنج و خونین ترین مقاومت سازمانیافتهٔ تاریخ این میهن بین مجاهدین و این رژیم جریان دارد. پس، مرزبندی بین با حجاب و بیحجاب و مرزبندی بین زن و مرد هم نیست. بیخود نبود که مجاهدین از روز اول در حاکمیت خمینی، زنان بسیجی و پاسدار را که با منطق یا روسری یا توسری سرکوب و شکنجه میکردند، دختران معاویه خطاب کردند و از این بابت بهای بسیار سنگین و خونینی هم پرداختند.
بله، در فرهنگ و ایدئولوژی مجاهدین مرزبندی اصلی که مرتجعین و بهرهکشان و غارتگران از نفی آن حداکثر استفاده را بهعمل میآورند، مرز بین استثمارکننده و استثمارشونده است، بین ستمگر و ستمزده است. میخواهد شاه باشد یا ولیفقیه یا هر چیز دیگر با هر اسم و عنوان دیگر.
اینجاست که شورشگر اعظم بر ارزشهای جاهلیت و ارتجاع و فرصتطلبی، صدیقه کبیر فاطمه زهرا، برای مجاهدین درخشش خاصی پیدا میکند و در مرکز ارزشهای ایدئولوژیکی آنها قرار میگیرد. یعنی نفی بهرهکشی و استثمار و بهقول مسعود: زنجیر و طبقات.
همان ارزشی که بر سنگ مزار مجاهدین حک شده است.
به اعتقاد مجاهدین، پیامبر خدا با همین شاخص بود که عمد داشت در کارزار با جاهلیت و ارتجاع دست فاطمه را ببوسد یا ردای خود را برای نشستن او بگسترد.
وقتی در مکه مرتجعان و بسیجیهای آن زمان به سرکردگی ابولهب حجمی از فضولات را بر سر پیامبر خدا ریختند و لجنپراکنی و اهانت کردند، رعب و وحشت و سکوت همه را فرا گرفت.
آن روز از قضا پیامبر تنها بود و آن یاران بهغایت رشید و جنگاورش در صحنه حضور نداشتند. در میان همهٔ ناظران صحنه، دختری نوجوان به بسیجیها و پاسداران زمان تهاجم کرد و به پاکیزه کردن سر و صورت پیامبر خدا پرداخت. اسمش فاطمه بود. در سالهای بعد همچنین اوست که توطئهٔ قتل و اهانت بهپیامبر را با هوشیاری و ایستادگی و با سخنوری اش خنثی میکند، در رسیدگی به محرومان ـ بهخصوص زنان ـ همه جا پیشقدم است. در نبردهای متعدد شرکت میکند و فداکاری و شجاعتش زبانزد میشود.
هنگام تبعید پیامبر و یارانش در شعب ابیطالب، که روزگار سختی و محاصره و بیغذایی و تحمل گرمای شدید بود، سرپرستی و رسیدگی به پیامبر را برعهده داشت. از آنجا بود که بهام ابیها مشهور شد یعنی مادر پدرش.
بعد از آن، زمانی که هجرت به مدینه ضروری شد[۱]، فاطمه همراه سه زن پیشتاز دیگر در کنار علی مخفیانه رهسپار مدینه شد. این سفری پرخطر بود. شبها راهپیمایی میکردند و روزها پنهان میشدند.
در جنگ احد فاطمه با ۱۳ زن مجاهدٍ دیگر شرکت داشت[۲].
این جنگ از قضا به شکست سختی انجامید و در آن حتی برخی مردان نامدار گریختند، اما در همان صحنهٔ پرخطر، فاطمه آب و آذوقه میرساند و کلیه مجروحان از جمله پیامبر خدا و حضرت علی را که زخمهای بسیار برداشته بودند، مداوا میکرد.
سال هشتم هجری هنگام فتح نهایی مکه فرا رسید. [۳] در این زمان، فاطمه هر چهار فرزند کوچکش را برجا گذاشت و راهی یک سفر طولانی برای حضور در این کارزار شد.
زنان بزرگ جهان ـ از آسیه و هاجر تا مریم عذرا و خدیجه و زینب کبری ـ بهاین خاطر بزرگ و پیشتاز شناخته شدهاند که مسیر اصلی پیشرفت و تکامل جامعه را به بشریت در زنجیر نشان دادند. یک به یک آنها همچنین از نظر زیباترین خصائل بشری و نیکترین رفتارهای فردی و اجتماعی سرآمد زمانهٔ خود بودند.
چنین است که فاطمه چه در زمان پیامبر و چه بعد از او، شاخص اسلام انقلابی است، یعنی همین اسلام مجاهدین که از روز اول در مقابل خمینی قد برافراشته است. فاطمه تجلی مرزبندی قاطع میان اسلام رهاییبخش با ارتجاع زنستیز قرونوسطایی بود. فاطمه قاطعترین شاخص جداکنندهٔ انقلاب از ارتجاع بود.
صدایش هنوز وجدان تاریخ را به لرزه در میآورد، آن زمان که بر سر بزرگان انصار فریاد میکشید که چه شده است که «با هر دو پاشنه به عقب باز میگردید».
همچنین بیمحابا و بهطور علنی در میان مردم میخروشید که:
شقاوت و ناداری، نثار قومی باد که قسمهایشان را شکستند، بعد از آنکه عهد و پیمان بسته بودند. همانا میبینم که شما به رفاه و خوشگذرانی رو آوردهاید. در صحنه و سخنان دیگری، انگار که پیشاپیش، صدای پای معاویه و یزید و آخوندهای مبلغ آنها را شنیده باشد، آشکارا هشدار میداد که: «شمشیرهای بران و قدرتهای جبار و مستبد بر سر مردم سایه خواهد انداخت». [۴]
با این ژرفنگری چه بسا حدس میزد که بهای بس خونین را قبل از همه جگرگوشههای خودش خواهند پرداخت. فصل لربک وانحر پس نماز بگذار و فدا و قربانی کن.
حالا به دشمنترین دشمنان فاطمه در زمانهٔ حاضر نگاه کنید!
به سردمداران جاهلیت و بتپرستی امروز، به ابوجهلها و ابولهبهای این زمان؛ یعنی به خمینی و خامنهای بنگرید که شاخص ارتجاع و بردگی دینیاند، آیینشان زنستیزی است، سرکوب جامعه و جنایت و جنگافروزی را راه و رسم خود کردهاند، بت خدایشان قدرت جنونآسا و دیانت شان شکنجه و اعدام است.
ببینید که چگونه ملیتهای ستمزده و پیروان ادیان گوناگون را قلع و قمع میکنند؛ چگونه تجاوز و کشتار را، روش حکمرانی خود کردهاند، زنان و جوانان ما را محارب و منافق و اغتشاشگر مینامند و این همه شَرارت و پلیدی را، به خدا و پیامبرش نسبت میدهند. آیا ابراهیم و موسی و عیسی و محمد خدایشان این بود؟
آیا فرزندان یک خلق را زنده بهگور و قتلعام میکردند؟
و در این سو کوثر محمدی را بنگریم:
ستارهٔ شبکوب در عصر ظلمت و تباهی، زن رزم و ایستادگی، ابطالِ مجسم ضعیفگی و مردسالاری و بهرهکشی. [۵] سرآمد زنانی که با پیامبر پیمان بستند که بهطور مستقل و به دور از هر گونه وابستگی قبیلگی و خانوادگی او را در هیچ مجاهدت و کارزاری تنها نگذارند.
تاریخ نام ۶۰۰ تن از این زنان مجاهد بیعتکننده با پیامبر خدا را ثبت کرده است.
طبقات حاکم و نیروهای ستم و سرکوب و بهرهکشی همواره منافع حیاتی خود را در اسارت زنان و جلوگیری از نقشآفرینیِ آنها در تعیین سرنوشت سیاسی جامعه دیدهاند.
اینجا روشن میشود که هیچ قرابتی بین اسلام خدیجه و فاطمه و زینب با ارتجاع خمینی و خامنهای وجود ندارد.
در دوران معاصر هم، رودررویی عظیم اسلام مجاهدین با ارتجاع پلیدٍ خمینی، از آغاز یکی بر سر آزادی بوده و هست و دیگری بر سر جایگاه زنان و همچنین حقوق ملیتها.
مسعود بلافاصله بعد از آزادی از زندانهای شاه، پرچم اسلامِ مردمگرا را برافراشت که مدافع آزادی و پرچمدار رهایی زنان و حقوق ملیتها و کارگر و دهقان است. از شروع حاکمیت خمینی، مجاهدین برای ورود نسلِ بالنده و بیشماری از زنان و دختران آگاه و پیشتاز به میدانِ فعالیت و پیکار راه گشودند. در شریعت خمینی وارد کردن زن مسلمان انقلابی و مجاهد در ابعاد کلان اجتماعی و مبارزه سیاسی که کتاب قطور شهیدان گواه آن است، یکی دیگر از گناهان نابخشودنیِ مجاهدین و شخصِ مسعود بود.
همان آخوندها همان آخوندها و پاسداران و شکنجهگران و مزدورانی که از اولین هفتههای بعد از انقلاب در سال ۱۳۵۷ در قم و سایر شهرها به مجاهدین اتهامهای جنسی میزدند،
همانهایی که میخواستند زنان و دختران بهپاخاسته، بعد از انقلاب ضدسلطنتی به خانهها برگردند، دیدیم که بهرغم همهٔ اسلامپناهیها در بازداشتگاهها، در زندانها و واحدهای مسکونی و قبر و قفسهایشان با خواهران ما چه کردند. آنها میخواستند راه ورود زن ایرانی به میدان مبارزه را سد کنند، اما شکست خوردند.
بله شکست خوردند صفی از شهدا و صفی از مجاهدان تا امروز.
در شهریور سال ۶۰ در یک روز که خمینی ۳۰ زن مجاهد خلق را در تهران اعدام کرد، اشرف شهیدان در پیامی گفته بود: «ما جز به انتقام تاریخییی که زینب قهرمان نوید آن را داده، نمیاندیشیم» [۶]
با همین اراده و ایمان و با همین شاخص و راه و رسم میتوان و باید است که صفی طولانی از زنان، بهپا خاستهاند و آغازگران و گشایندگان راه پرافتخاری شدهاند که حالا در سراسر ایران، زنان و دخترانِ دلیر آن را با از خود گذشتگی طی میکنند و برآنند که ایران را از لوث وجود رژیمِ آخوندی و تمام آثار فرهنگ و دین و آیین تحمیلی آن پاک کنند.
پس اجازه بدهید باز هم به آخوندهای پلید و زنستیز آنچه را که ۲۷ سال پیش در دورتموند آلمان در سالگرد سی خرداد در روز شهیدان و زندانیان سیاسی و تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران گفتم، تکرار کنم:
«هر چه در چنتهٔ ارتجاعی و قرونوسطایی آن هم از نوع خمینی خود از وحشیگری و زنستیزی و ستم داشتید، بر سر زن ایرانی آوردید، ولی وای به روزی که این نیروی تاریخی عظیم آزاد بشود و به میدان مبارزه بیاید آن وقت خواهید دید که دودمان ارتجاعی شما را این زنان رهاشده بهآتش خواهند کشید.
شما آخوندها با جنایتها و زنستیزیتان این انتخاب را بهعمل آوردهاید و بهطور محتوم بهدست زنان رهاشدهٔ ایران از صحنهٔ تاریخ جارو خواهید شد».
هدف هژمونی زنان در سازمان مجاهدین خلق ایران همین است: برای تحقق سرنگونی و آزادی و عدالت البته با برادرانشان. بله ما، هر گونه اجبار دینی و هر گونه ستم و تحقیر علیه زنان را رد میکنیم و این فریاد را که از قلبهای میلیون میلیون زن و مرد ایرانی برآمده است تکرار میکنیم که:
نه به حجاب اجباری، نه به دین اجباری و نه به حکومت اجباری!
بله میتوان و باید با پیشتازی زنان، این نیروی بزرگ تغییر، همه این خواستهها را محقق کرد.
[۱] ـ مقارن ۶۲۲ م، بههمراه بههمراه فاطمه بنت اسد، فاطمه بنت زبَیر بن عبدالمُطَّلِب و سوده و امکلثوم بنت محمد
[۲] ـ بهنقل از کتاب مغازی
[۳] ـ در سال ۶۳۰ میلادی
[۴] ـ سخنان حضرت زهرا در جمع زنان مدینه: اَمَا لَعَمْری لَقَد لَقَحَتْ، فَنَظِرهٔ ریْثَما تُنْتِجُ، ثُمَّ احْتَلِبُوا مِلاَْ الْقَعْبِ دماً عَبِیطاً، و ذعافاً مُبِیداً، هُنالِکَ یَخْسَر الْمُبْطِلُونَ و یَعْرف التّالُونَ غِبَّ ما اَسَّسَ الاَولُونَ، ثُمَّ طِیبُوا عَنْ دنْیاکُمْ اَنْفُساً و اطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً.
و اَبْشِروا بِسَیْف صارم، و سَطْوةِ مُعْتَد غاشِم، و بِهَرج شامِل، و اسْتِبْداد مِنَ الظّالِمِینَ یَدعُ فَیْئَکُمْ زهِیداً، و جَمْعَکُمْ حَصِیداً. فَیا حَسْرةً لَکُمْ و اَنّی بِکُمْ و قَد عَمِیَتْ عَلَیْکُمْ؟ (أَنُلْزمُکُمُوهَا وأَنْتُمْ لَهَا کَارهُونَ
[۵] ـ نامهای ثبت شده بیش از ۶۰۰ شخصیت زن در منابع تاریخی موجود است که «مبایعات» یا زنان بیعت کننده نامیده میشوند. مشهورترین و قدیمیترین منابع تاریخی اسلام که به این موضوع و فهرست زنان «مبایعات» بهطور مستقل پرداخته است، «الطبقات الکبری» تإلیف ابن سعد است که جلد هفتم کتاب، تماماً به شرح حال این مبایعات اختصاص دارد. شبیه این آمار در منابع معتبر دیگر، مانند «الاصابه فی معرفْة الصحابه» تألبف ابن حجر و غیره نیز آمده است.