عید مبعث برانگیختگی حبیب خدا در برابر جاهلیت و ستم و ارتجاع
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ
زیارت برادرمجاهد مسعود رجوی
در مسجد پیامبر
ای پروردگارم درود و سلام پیوسته و همیشگی ات را
بر حبیب خود بفرست که بهترین خلق تو است
ای پروردگارم درود و سلام پیوسته و همیشگی ات را
بر حبیب خود بفرست که بهترین خلق تو است
محمد ای سرور دو جهان و ثقلین (کتاب و عترت)
محمد ای سرور دو جهان و ثقلین (کتاب و عترت)
و از گذشته های ما در گذر ای کرم گستر
ای پروردگارم درود و سلام پیوسته و همیشگی ات را
بر حبیب خود بفرست که بهترین خلق تو است
او عشقی است که امید شفاعت و یاریش میرود
او عشقی است که امید شفاعت و یاریش میرود
در هر حالتی که انسان در سختی قرار میگیرد
ای پروردگارم درود و سلام پیوسته و همیشگی ات را
بر حبیب خود بفرست که بهترین خلق تو است
خداوندا درود جاودان خود را
بر حبیب خود بفرست که بهترین خلق توست
مبعث با مجاهدان اشرف
مسعود رجوی-۲۹ خرداد۱۳۹۱
تبریک به خاطر برانگیختگی، پیام آوری، رسالت
و ابلاغ مأموریت پیامبر اکرم است
رستاخیز نخستین
اقرأ،اقرأ بسم ربک الذی خلق
بخوان و بخوان به نام آن که آفرید
بسم الله الرحمن الرحیم. یسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَواتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِک الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکیمِ {۱} تسبیح میگویند و روان و شناورند آسمانها و زمین به جانب مالک و حاکم مطلق پاک و پاکیزه و دانا و پیروزمند. هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَإِن کانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ {۲} و از بارزترین و شاخصترین آثار تکامل و پیشرفت و پیروزی و قدرت و پاکیزگی و حکمت همین خداست که در میان بیسوادان و ناآگاهان فرستاده و پیامآوری از جنس و سنخ خود اونها فرستاد، یتلوا علیهم آیاته، که نشانیهایش را بر آنها بخواند و یزکیهم و پاکشان سازد و آنگاه یعلهم الکتاب و الحکمه بیاموزد به آنها کتاب را، کتاب آفرینش و تکامل و نبرد و پیروزی حق و حقیقت بر باطل و انقلاب بر ارتجاع را و حکمت و فلسفه و پایهها و بنیادهای این روند و این جریان را در حالی که از این پیشتر گمگشتگان بودند.
نخستین تبریک امروز به خاطر برانگیختگی پیام آوری رسالت و ابلاغ مأموریت پیامبر اکرم است. رستاخیز نخستین، اقرأ، اقرأ بسم ربک الذی خلق، بخوان و بخوان به نام آن که آفرید، اقرأ و ربک الاکـرم الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ، اون که قلم رو نوشتار رو نطق و بیان رو اندیشمندی رو آگاهی رو خصلت ویژة انسانی قرار داد، وبعد او رو در برابر آزمایشهای مختلف قرار داد تا ببیند که طغیان و سرکشی پیشه می کند یا به مسیر تقوا،تقوای رهاییبخش به مسیر آزادی یا تکامل می رود. در ایدئولوژی انقلابی توحید پس از اصل نخستین اصل یگانگی و یکسویی و سمت و سوی واحد هستی و تکامل، اصل بعدی هدایت یعنی مضمون و محتوای نبوت است. راهیافتگی است و این که به کجا می رویم. هدف چیست؟ و در دنیایی با این همه مظاهر متضاد، با این همه کشاکش با این همه جنگ و دعوا، با این همه نامردمی و سنگدلی و قساوت، از جانب رژیمهای سرکوبگر که در زمانة ما رژیم پلید و ضدبشری آخوندی سیاهترین و تباهترین و برجستهترین نمونة اونهاست، بله در این وانفسا به کجا می رویم ، در نظر اول در نگاه نخستین اگر که به سطح قضایا نگاه بکنیم، انگار که خیلی درهم و برهم است، اما وقتی با علم و آگاهی و با بینش و حکمت نظر کنیم، سیر مداوم از قلمرو ضرورت، از اجبارات بردهساز و بندهساز از غل و زنجیرهای فردی و اجتماعی و طبقاتی و تاریخی بیگمان و بی تردید به جانب بروز و برجسته شدن و حقانیت و بهکرسی نشستن گوهر انسانی است، همون که خدا از روح خودش در او دمید. پیام این بود در مأموریت و رسالت انبیا که آمدهاند زنجیرها رو از هم بگسلند. زنجیرهایی که اجبارات بردهساز، اعم از فردی و اجتماعی و تاریخی، بر دست و پای بنیبشر پیچیده یا پیچانده و اوست که میباید با آگاهی، جبریات رو به کناری بزند، آنچه رو که بهش تحمیل شده و گوهر وجودی خودش رو اثبات کنه. این مسیر بیگمان مسیر پیروزی است
سخنرانی برادرمجاهد مسعود رجوی
تبیین جهان جلسة پنجم (بخش پنجم)
تهران – دانشگاه صنعتی شریف -۱۳۵۸
«پیامبرها نیامدند که استعداد های جدیدبه انسان عرضه کنند اگر یادتون باشه حتی در مثال شیر استعداد در خودش بود آمدند استعدادها را بیدار کنند و سمت بدهند انا ارسلناک بالحق بشیرا و نذیرا. بشیر و نذیر، بشارت و انذار، بیم دادن و مژده دادن، اینور یا اینور رو گفتن. جهت دهنده. نیومدن که استعداد جدیدی رو عرضه بکنند اومدن استعدادها رو بیدار بکنند و سمت بدهند تا قیدها، زنجیرها ، اون چیزهایی که به دست و پای بشر بسته شده و استعدادتش را دچار خفقان کرده اونها باز بشند. زنجیرها، برداشتن بارها - اغلال التی کانت علیهم - اون زنجیرها گفتیم وقتی قیدی از دست و پای انسان باز میشه انرژیها آزاد میشن و به این ترتیب تکامل فرد و اجتماع شتاب پیدا میکنه. حالا دیگه هر کسی میتواند به تاریخ انبیا مراجعه بکنه و ببینه که چکار کرده اند. نبود که در تاریک ترین دوران، دوران بشر آمداند؟ نبود در دورانی آمدند که خبری از انقلابیون امروزی نبود ؟ نبود که در اوج دوران بردگی و بحبوحة اسارتهای انسانی اومدند ؟ به راستی پیام آوران راستین سپیدهدمها بودند آیا جز با ستمگرها وارد نبرد شدند؟ آیا جز از محرومین و رنجبران حمایت کردند؟ بله در یک کلام آنها فقط هادی بودند راهنما به جانب جامعهای بی طبقات و توحیدی جامعة سلم و سلام ،آشتی و وحدت، یگانگی و رهایی.
...... ، نویسندگان تاریخ جهان باستان خودشون مقر هستند: «در آغاز این نداها که قبلا گفته نداهای دوستی، برابری و صلح از جانب پیامبران، عقلای قوم و معلمان بشر بوده است. این مردان از جانب عموم مردمان روی زمین و از آرزو و اندیشة آنان سخن میگفتند پس مبین خواستها و آرمانهای بشری بودند». پس اونهایی رو باید لعنت کرد که آیینهای پاک را به ناپاکی آلودند، منحرف کردند یا به قهقرا بردند. خود قرآن در این مورد روشنه:« هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانو امن قبل لفی ضلال مبین » اون کسی است که برانگیخت یک رسولی را از میان مردم عادی تا نشانیها را برآن بخوانه پاکشون کنه ، کتاب، حکمت ( حکمت همین چیزها یی است که صحبت اش را میکنیم ها، یعنی چیزها ی استوار و ریشه دار) بهشون بیاموزه،روشنشون بکنه آخه قبل از این ( لفی ضلال مبین ) بودند، گمراه بودند آدرس بلد نبودند سرگردان بودند. پس ملاحظه میکنید که مسأله درآوردن از گمراهی است. خاتمه دادن به سرگردانی و معطلی .
از سخنان برادر مجاهد مسعود رجوی
عید مبعث
۲۷آبان ۱۳۷۷
با ساده ترین زبان در سوره جمعه توضیح داد که برانگیخت در میان افراد امی، بیسواد، عادی یکی مثل خود اونها از نوع خود اونها از جنس خود اونها، بشری مثل همه اونها که می خورد و می آشامید و می خوابید با همان ساختار با همان عواطف و با همان غرایز.
عجبا از این پیشتر، تکامل بهگونهیی دیگر، جریان داشت مثلاً در چارچوب معدنی در چارچوب زیستشناسانه و بیولوژیک،. وقتی که تکامل آخرین محصول خودش یعنی انسان را تقدیم کرد، دیگر تکامل زیستشناسانه بهپایان رسید.
بعد از خاتمة دوران تکامل زیستشناسانه، دنیای جدیدی بازگشوده شد؛ تکامل اجتماعی، تکامل انسان، انسان بهعنوان یکموجود اجتماعی. به عنوان موجود جمعی.
قبل از انسان اجتماعی، بنا به تفسیر قرآن در هدایت و پیش برد خط تکامل که میگوید هدایت تکوینی، ازطریق قانونمندیها بود. از طریق قوانینی بود که مثلا بیحیات رو به ذیحیات تبدیل میکرد. حیاتی روی کره زمین نبود، از طریق آنزیمهای راهگشایی بود، معینعملهای راهگشایی بود که، جریان را تسریع میکردند و سمت میدادند، یعنی هدایت میکردند. این هدایت، که مضمون دومین اصل دین اسلام هست، این بار با همین سادگی و روشنی و به همین دلیل، بسیار دیر باورانه به وسیله انبیایی انجام میشد، فرستادگانی که، راهنمایانی که، عین خود بشر بودند، از خودش بودند.
داعیهشان هم بیشتر از این نبود که پیامآوردهایم و میگفتند که ما بندهٌ خدا هستیم . من پیام آورده ام نه این که خودم کسی باشم. خودم هیچ تفاوتی ندارم. پیام رهایی . و همین باعث دیر باوری میشد که میگفتند تو؟ منکرانشان می گفتند که، توهم مثل منی . توهم می خوری و میخوابی. توهم زاییده شدهیی توهم خواهی مرد پس فرقت چیه؟ نگو که آزمایش همین است. هرچقدر که منکران و مدعیان، سخت سرانه در نفی آنها می کوشیدند اما اونهاپیشاپیش تودههای محروم و ستمزدة مردم در حرکت بودند ودرست به همین دلیل نابترین، رهاترین و پاکیزه ترین افراد پیوسته جذبشان می شدند. احتیاج هم نبود که خیلی بحث و فحص و جدل کلامی وجود داشته باشد. هرکه مریم عذرا و مسیح را در آغوش او میدید، خودش میفهمید چه خبر است و همچنین دربارهٌ حبیب خدا، محمد مصطفی(ص) . ...
......میگوید از جنس خودتان فرستادم. که چه کار بکنه؟ ماموریت را توضیح داده. یتلوا علیهم آیاته فرو بخواند، بخواند، توضیح بدهد نشانیها را، دلایل را، حجتها را. که چی؟ که ابتدا یزکیهم پاکیزه بشوند. آئینه غبار گرفتهیی نباشد که نتونه تصویر را درست منعکس کنه تصویر وجود را. بلکه زنگار زدوده باشد. اول این ذهن، این ضمیر، این قلب، پاک و پاکیزه بشه. به عبارت دیگری در جای دیگر قرآن هست، گردن آزاد بشه، غل و زنجیر از دست و پا باز بشه زمینه فراهم بشه که یعلمهمالکتاب و الحکمه.
بینش و دانش جاگیر بشه، جابیفته. علم و آگاهی جاگیر بشه درحالی که قبل از این در گمراهی آشکار بود و این هدایت، این راه یافتگی تحت عنوان فضل خدا، برتری و بخششی،
در ادامه اش به مسائلی که آن روزگار جنبش انقلابی دچارش بود، جریان ضد انقلابی که پشت حضرت موسی سنگر گرفته بود و خودشون رو هم جبهه ارتجاع کرده بودند، ....... خیلی ساده اونها رو تعیین تکلیف می کنه که: مانند دراز گوشان و خرانی هستند که کتاب حمل می کنند نه این که از محتواش بهرهیی برده باشند.
چقدر امروز با آخوندهای مرتجع ، آخوندهای خمینیصفت انطباق دارد این مثال. دم می زنند از اسلام و مسلمانی ......همه این دم زدنها از اسلام، این دجالیته ......مانند خری است که کتابی براو بار شده.
اصلاً اینطوری نیست که این حامل قرآن باشد ضدش است. «مثل الذین حملوا التورات ثم لم یحملوها» تو که حاملش نیستی توکه رسانای اون پیام نیستی ضدش هستی. دجالیت. ....
«کمثلالحمار یحمل اسفاراً». بهترین تفسیر برای آخوندها و مفسران و روشنفکران و قلمزنان خمینیصفت و چقدر این مثال زشتی است. «بئس مثلالقوم الذین کذّبوا بآیاتالله». چه قدر زشت است چقدر پلید است این کار، که میخواهد حکومت خودش را بکند، اما خون میریزد بهنام اسلام ، بهنام قرآن. توجیه می کنه به نام اسلام و قرآن. و اینها را هرگزخدا هدایت نخواهد کرد. هرگز این فضیلت راهیافتگی را به اینها نخواهد داد. مرگشان را می باید، سرنگونیشان را می باید ارتش آزادیبخش محقق کند.
کسی که دستهایش تا مرفق به خون، به خون رشیدترین فرزندان این میهن آغشته است، کسی که اموال خلق را، بهباطل اموال الناس رو به باطل بالا کشیده، خیلی میترسه. خیلی وامیره در برابر مرگ. از برجستهترین ویژگیهای انسان آگاه و آزاد برخلاف حیوانات، اینه که در اوج آگاهی از مرگ خودش بیموباکی ندارد: «جانبرکف».
اما به عکس اونی که اموال مردم را به باطل بالا کشیده و اونی که دست اندرکار ستم و سرکوب بوده خیلی خوب حالیش هست. بنابراین وعده بهشان میدهد که « قل ان الموت الذی تفرون منه» آن مرگ و سرنگونی که ازش می ترسید، « فانه ملاقیکم» بیتردید بهسراغتان میآید . بی تردید و بعد حسابتان رسیده خواهد شد. هرچه میخواهید توطئه کنید، هرچه میخواهید مکر و حیله کنید، هرچه میخواهید لجنپراکنی کنید، هرچه می خواهید بکشید، بخورید و چپاول کنید، اما آن مرگ و سرنگونی که به شدت ازش می هراسید بی تردید به سراغتان خواهد آمد با ارتش آزادی بخش ملی ایران !
کلمة خاتم کلمة عشق و رحمت است
اما در ارتجاع هرچه هست قساوت است و سنگدلی
مسعود رجوی ـ فروردین۱۳۶۹
«…میگویند که این محمد حبیب ااه گیس داشت تا اینجا و قبل از آنکه بیاید بوی عطرش می آمد همه عطرها را یکجا با هم داشت و در منتهای قدرتمندی و اقتدار در برابر ارتجاع زمان بیخودی که مکتبی و جامعه ای رو پی نیفکنده هنوز هنوزا با سوء استفاده از نام اوست که خمینیچیها میخورند ولی او که نیامده بود برای دست و پا بریدن و سرکوب. و الا رحمه للعالمین نبود که. کلمه و پیام مجسم عشق بود. ...... بیخودی که نمیگوییم سرچشمهٌ خروشان عشق و معرفت، یعنی که دارای یگانگی، وحدت و محرمیت مطلق است با بنیبشر. چهرهیی که آخوندها تصویر میکنند، یک آخوند بزرگتری است مثل خودشون. اما چه انقلابی بزرگی باید باشه که دنیای کهن را با امپراتوریها و ابر قدرتهاش ـاز قیصر و روم گرفته تا کسریـ و ایران اینها را در هم بریزه. حتماًکه جای درستی انگشت گذاشته بوده و انرژی شگفتی آزاد کرده از بنی بشر. بزرگترین فریب و دجالیت و خیانت ایدئولوژیکی آل خمینی در اینه که چهرة او را هم مسخ میکنند و نمیگذارند که پیروانش بهش وصل بشوند.
.........
لابد که هرچه بوده یکرنگی و صمیمیت و صفا و پاکیزگی بوده والا که جاذبهیی نداشت. ولی همین"امی" بیسواد و درس نخونده، جهان رومبهوت کرد. و پیامش رو پایدار کرد و "ترکنا علیه فیالاخرین". راهش رو آیندهدار کرد. چون کلمةٌ ختمکننده و خاتمه ، کلمه خاتم پیامبر خاتم و سرآمد . چیزی جز عشق در متعالیترین مفهومش نمیتونه باشه که . والا به چه درد میخوره والا باید جزو داستانهای کهنه شده بایگانی اش کرد. با چنان عشقی است که میتوان امروز هم از بنیاد به ارتجاع زد. بتشکنی کرد و ریشهاش رو زد. و هرکس که شناخت، یا پرتوی از او را دریافت و یا ذرهیی اش روگرفت، طبعاً که مدهوش شد و چرا که نشه؟ و وای بر سنگیندلان یعنی خمینیگرایان. که میدونند این اون نیستند که او بود . ولی نونش رو میخورند . نام او را می آورند اما کام خود را میجویند. کلمة خاتم، کلمة عشق و رحمت است بنابراین. و این، آن چیزی است که ارتجاع بویی ازش نبرده، اصلا بویی نبرده.در ارتجاع هرچه هست، قساوت است و سنگدلی».
روز برانگیختگی پیام آور رحمت و رهایی
آزاد کننده فرزند انسان از غل و زنجیرها
هدایت به جانب عدالت اجتماعی و یگانگی
مریم رجوی - ۲۱ اسفند ۱۳۹۹
امشب شب عید مبعثه
عید مبعث و روز برانگیخته شدن حضرت محمد روز طلوع پیام پاک و رهایی بخشه. اون که حبیب و دوست و عشق خدا و رحمت خدا برای جهان بشریه. او کسیه که پیاماش، مأموریتاش، رسالتاش، همه بر اساس الفت و محبت بین انسانها بود
پیام اون رهایی فرزند انسان از غل و زنجیر و هدایتش بهجانب عدل و قسط و یگانگی اجتماعی بود و هم چنان که در قرآن اومده: ......
و از دوش آنان قید و بندهایی رو که بر ایشان بود برمیدارد.
و خطاب به پیامبر می گوید تو رو نفرستادیم مگر رحمتی برای جهانیان
وَمَا أَرْسَلْنَاک إلَّا رَحْمَةً لّلْعَالَمینَ
بله، اون قلبها رو فتح میکرد و این چنین بود که می تونست رسالتش رو پیش ببرد. گرمای وجودش، صفای انسانیتش و مهر نگاهش هر دیدارکننده یی رو مجذوب خودش میکرد.
همان که شما تو این روزها میگویید عواطف پرداختگر،
دوست داشتن دیگران به خاطر خودشون و نه هیچ چشمداشت دیگری.
مگر رایحه جامعه بیطبقه توحیدی، دوستی و مهر و صفای میان انسانها نیست؟
مگه روزی نمی آید که دیگر کینه و سنگدلی بین انسانها نباشد؟ و دیوارها و فاصلههایی که مردم رو از هم جدا کرده فرو ریخته باشه؟
بله، قطعا چنین روزی می آید. و شما داریداون رو تجربه می کنید.
در آیین محمدی، کدورت، سردی و برودت میان انسانها جایی نداره؛
بهعکس عاطفهها و مهر انسانی است که شعله میکشد.
پیامبر ما کسی بود که دلهای نیکان به سوی او پر میکشید، حسادت و کینتوزی را از میان برمیداشت، ازمردمی که به خون هم تشنه بودند، بله از این مردم، برادرانی مهربان ساخت،
زنان رو که قربانیان تحقیر و ستم بودند، بزرگی بخشید و زنجیرها رو ازدست و پای سرکوب شدگان و محرومان برداشت..........
مهر و محبت حضرت محمد یک پرداخت یکطرفه و بی پایان بود و کوچک و بزرگ نمی شناخت.
وقتی که به بچه ها در کوچه بر خورد می کرد، به آنان سلام می کرد.
و خیلی وقتها حتی در بازی آنها شرکت میکرد و مدتی را با اونها می گذراند.
بچه ها هر جا که او را میدیدند، دورش جمع میشدند.
او میگفت:من برای «رحمت» برانگیخته شدهام.
به ایمان آورندگان و همه مریدانش آموخت که اختلاف بین خودشون رو نوعی رحمت بدونند.
کسی بود که به قول قرآن رنج بردن مردم بر او بسیار سخت و گران بود و برای رهایی مردم بیتابی میکرد.
یادآورنده خدا بود؛ و نه کسی که بر مردم سیطره داره.
پیش از آن که به مدینه بره، مردمی رو که به دعوت او آمده بودند، به دوری کردن از زشتیها از جمله کشتن دختران و افترا بستن متعهد کرد.
وقتی هم که به مدینه هجرت کرد، در اولین سخنرانیش، مردم رو به بخشش نسبت به هم دعوت کرد و از آنها خواست ولو با بخشیدن نیم خرمایی به دیگران محبت کنید. در دومین سخنرانی گفت: راستی کنید و یکدیگر را دوست بدارید چرا که خدا دوستتان دارد.
کم نبود که دشمنی کینه جو صبح سلاح در دست در فکر قتل محمد روانه خانه او می شد اما تا عصر همان روز چنان تحت تاثیر کلمات پیامبر قرار می گرفت که به یکی از یاران وفادار اون تبدیل می شد .موثرترین شیوه یارانش برای دگرگون کردن مردم این بود که می گفتند بیایید او را ببینید .میگفت: بهترین عمل ایمان آورندگان/ مبارزه و مجاهدت در راه خداست. و محبوبترین عبادتی که هر کس میتونه به آن بپردازد صدق و راستیه. و باز حضرت محمد میگفت: هیچکدام از شما ایمان نیاورده است تا آن زمان که هر چیزی را که برای خودش میخواهد برای دیگری هم همان را بخواهد.
و میگفت: بهترین ایمانآورندگان، کسی است که محور الفت سایرین باشد، کسی که انس نگیرد و با دیگران مأنوس نشود، خیری ندارد.
درست در نقطه مقابل دینفروشان حاکم بر ایران، آخوندهای ظالم و جنگ افروز، مستبد و کینه توز/ کسانی که از حکومت اونها جز جنگ و بدبختی و تفرقه و دشمنی حتی در میان خانوادهها و در میانه خانواده بزرگ مردم ایران یعنی دربین ملیتها و قومیتهای مختلف، جز جنگ و خصومت چیزی حاصل نشده است.
رژیمی که درست در نقطه مقابل اسلام واقعی و اسلام محمدی، خشونت، نفرت و جنگ رو ترویج کرده.
به همین دلیل ما می گوییم که آنها یعنی این رژیم حاکم خونریز جبار، ضد اسلام، ضد حضرت محمد و ضد راه و رسم او هستند.
فرازی ازسخنان پیامبر اکرم در باره دین فروشان جنایتکار
وای بر کسانیکه دین خدا را برای اهداف سودجویانه و دنیایی خود به کار میگیرند. وای بر کسانیکه مردمانی را که برای عدالت قیام میکنند کشتار می کنند. وای بر کسانیکه مردم باورمند را به پوشاندن اعتقاداتشان ناگزیر میکنند. سوگند میخورم اینان به چنان سرنوشتی دچار می شوند که نخبگانشان هم سرگردان شوند
برترین پیکار و نبرد، بیان عدالت و ایستادگی بر آن در برابر حاکم ستمگر است.
أَفْضَلُ الْجِهَادِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ