آخرین امید در اولین سنگر ۵۰ تا ۵۷ - قسمت سیزدهم - ضربه ایدئولوژیک

در۱۲شماره قبلی مروری داشتیم بر تاریخچهٔ زندانهای سیاسی شاه از سال ۱۳۵۰ که چهره زندانها با ورود پیشتازان مبارزه مسلحانه تغییر کرد و زندان به یک میدان و کانون مبارزه تبدیل شد. در قسمتهای قبلی این برنامه از زبان شاهدان صحنه شنیدید که مبارزه از همان لحظه اول دستگیری و از همون اتاقهای بازجویی و تختهای شکنجه آغاز می‌شد. تشکیلات مجاهدین در همون سلولهای انفرادی برقرار بود. پدیده‌یی از جنس ارادهٔ آهنین و درایت و هوشیاری سلولهای انفرادی رو به‌هم پیوند داده و بستری از ارتباطات پوشیده و مخفی رو برای برپایی تشکیلات به‌وجود آورده بود. تشکیلات مجاهدین در زندان حتی یک روز هم متوقف و تعطیل نشد. مجاهدین قیمت مبارزه در سخت‌ترین شرایط در زیر شکنجه را پرداختند و توانستند در همان شرایط با شگفتی‌هایی مثل فرار مجاهد قهرمان رضا رضایی و انتقال تمامی تجربیات زندان به‌بیرون، متقابلاً ضربات سنگینی به‌ساواک بزنن.

شاه تصور می‌کرد با به‌شهادت رسوندن بنیانگذاران و اعضای مرکزیت مجاهدین، دفتر این سازمان رو بسته و به‌حیات اون خاتمه داده، اما حنیف کبیر در آخرین روزهای حیاتش از پشت دیوار سلول، در یک ارتباط طوفانی و تاریخی که با ضربات مورس امکانپذیر شده بود، پرچم رو به‌امید بزرگ و پارهٔ تن خودش و بنیانگذاران سپرد و به‌این ترتیب مجاهدین رو در مسیر پرفراز و نشیب پیش رو آینده‌دار و ماندگار و موج‌آفرین کرد. از اون پس زندانهای سراسر کشور قلب تپنده‌یی داشت که ساواک هر چه اون رو محدود و ایزوله و شکنجه می‌کرد، نتیجه‌یی نمی‌گرفت. مسعود رجوی رو به‌هرزندان یا سلولی که می‌فرستاد، همان‌جا به قلب زندانها و قلب تشکیلات تبدیل می‌شد.

اما مجاهدین با انطباق فعال و با اتخاذ پیچیده‌ترین تاکتیک‌ها و شناسایی نقاط ضعف زندانبانها با هوشیاری از پس این توطئه هم برآمدند و دشمن در این توطئه هم شکست خورد.

بله مجاهدین در زندانها در مقابل شاه و ساواک به پیروزی رسیده بودند و توانسته بودند که تشکیلات خود را فعال و پویا و مؤثر حفظ کنند اما طوفان حوادث، ابتلائات بسا پیچیده‌تر و سنگین‌تری برای مجاهدین با خود بهمراه داست که

در آنها مجاهدین باید آزمایش اصالت و هویت ایدئولوژیکی خود را پس بدهند و می‌باید همزمان در چند جبهه بجنگند

بودن رهبری سازمان در اسارت و زندان و شهادت کادرهای اصلی سازمان در جریان نبرد مسلحانه و فضای عمل زدگی، زمینه را برای رشد اپورتونیسم چپ‌نما در درون سازمان مجاهدین مهیا کرده بود و بود ونبود سازمان توسط یک جریان اپورتونیستی چپ‌نما که در شرایط خلأ رهبری در بیرون زندان فرصت پیدا کرده و در سازمان قدرت گرفته بود، تهدید می‌شد.

لطفا به اشتراک بگذارید: