آخرین امید در اولین سنگر ۵۰ تا ۵۷ - قسمت چهاردهم - ضربه ایدئولوژیک نبردی بزرگ د ر سه جبهه
در۱۳شماره قبلی مروری داشتیم بر تاریخچهٔ زندانهای سیاسی شاه از سال ۱۳۵۰ تا سال ۱۳۵۷ و گفتیم که چگونه چهره زندانها با ورود پیشتازان مبارزه مسلحانه تغییر کرد و زندان به یکی از کانونهای مبارزه تبدیل شد. آنچنانکه در قسمتهای قبلی این برنامه از زبان شاهدان صحنه شنیدید لحظه دستگیری لحظه شروع مبارزه بود. در زندان شاه مجاهدین موفق شدند نبردی را از همان اتاقهای بازجویی و شکنجه و سلولهای دربسته سازمان دهند که حتی در همان شرایط نیز ضربات سنگینی چون فرار مجاهد قهرمان رضا رضایی بر ساواک وارد کنند. دادگاهها صحنهٔ دیگری از نبرد در اسارت بود.
دادگاهها بهویژه اولین دادگاه که در بهمن ۱۳۵۰ برگزار شد، مجاهدین را بهجامعهشناساند. دفاعیات مجاهدان قهرمان ناصر صادق، علی میهندوست و محمد بازرگانی و بهویژه دفاعیات مسعود رجوی در دانشگاهها و محافل روشنفکری دستبهدست میچرخید و شناخت از مجاهدین را تا اعماق جامعه میبرد و در کنار و در پیوند با آثار عملیات مسلحانه شرایط ذهنی انقلاب را برای جامعهٔ انفجاری ایران فراهم میکرد و زمینههای قیام و انقلاب را میساخت.
حل مسألهٔ پیجیدهٔ ارتباطات در زیر بازجویی و در سلولهای در بسته از امور شگفتانگیز در زندان بود، ارتباطاتی که لازمه حیات و بقای تشکیلات مجاهدین در زندان بود.
برقراری ارتباطات حتی در سلولها و در زیر شکنجه و بازجویی، شرط لازم برپایی تشکیلات مجاهدین در زندان بود. بهطوریکه ضربه سنگین شهریور 1350 نتوانست تشکیلات مجاهدین را از هم بپاشد و بهیمن فداکاری و تلاشهای رهبری مجاهدین، تشکیلات سازمان حتی یک روز هم تعطیل نشد و ساواک در از بینبردن تشکیلات مجاهدین شکست خورد.
البته حفط تشکیلات در زندان کاری بود کارستان. ساواک با تمام قوا و با بکارگیری انواع طرحها و توطئهها درصدد از بینبردن تشکیلات مجاهدین در زندان بود. شکنجه، انفرادی، پراکنده کردن و تبعید بهشهرستانهای مختلف از جمله اقداماتی بود که بهفرمان شخص شاه برای درهمشکستن زندانیان اعمال شد، اما تماماً در برابر عزم و اراده و فدای بیکران مجاهدین یکی پس از دیگری شکست خورد.
در قسمتهای گذشته همچنین بهنقل از شاهدان صحنه توضیح دادیم که سرانجام ساواک بهاین نتیجه رسید که تنها راه متوقف کردن تشکیلات مجاهدین، جدا کردن سر از بدنه است.