آخرین امید در اولین سنگر ۵۰ تا ۵۷ - قسمت پانزدهم - مجاهدین فاتح نبرد در سه جبهه

در۱۴شماره قبلی مروری داشتیم بر تاریخچهٔ زندانهای سیاسی شاه از سال ۱۳۵۰، از ورود پیشتازان مبارزه مسلحانه به زندانها و تغییر چهره زندانها و تبدیل شدن زندان به‌میدان مبارزه. گفتیم که در زندان و حتی در شکنجه‌گاهها تشکیلات مجاهدین برقرار بود و از زبان شاهدان این صحنه‌ها توضیح دادیم که مجاهدین بدین منظور تونستند مسألهٔ پیجیدهٔ ارتباطات رو در سخت‌ترین شرایط در زندان حل کنند. در ادامهٔ از صحنه‌های مختلف رزم در زندان گفتم، از جمله دادگاهها و دفاعیات مجاهدین که آثار بسیار گسترده‌یی در جامعه به‌ویژه دانشگاهها داشت. هم‌چنین صحنه‌های رویارویی با پلیس و ساواک در زندان را بهش پرداختیم و این‌که مجاهدین از همهٔ این صحنه‌ها که دائماً با فشار و شکنجه همراه بود، پیروز و سرفراز عبور کردند. تا رسیدیم به ضربه اپورتونیستهای چب‌نما و دیدیم در حالی‌که ضربه ساواک نتونست تشکیلات مجاهدین رو از بین‌ببره، ضربه اپورتونیستهای چپ‌نما برای یک مقطع باعث فروپاشی تشکیلات مجاهدین شد تا جایی که دوست و دشمن فکر می‌کردند که پایان مجاهدین فرا رسیده. اما درست در این نقطه حقانیت آرمان مجاهدین در وجود رهبرش مسعود رجوی درخشید. مجاهدین با رهبری مسعود تونستند در هر سه جبهه نبردی که همزمان درگیرش شده بودند، فاتح و پیروز بیرون بیان. اما چگونه؟ این موضوعی است که در این شماره به‌اون خواهیم پرداخت.

توی همهٔ زندانها فشار بسیار سنگینی روی تک‌تک مجاهدین بود که بیایید اشتباهات اساسی و ایدئولوژیک خودتون رو بپذیرید، ایدئولوژی خودتون رو اصلاح کنین، اسم و آرم خودتون رو هم عوض کنین و دوباره از صفر شروع کنین تا اعتماد از دست رفته رو به‌دست بیارین. بیشترین فشار هم از طرف هواداران سازمان بود که همین خواسته‌ها رو مطرح می‌کردند. در این جا بود که مسعود رجوی اعلام کردم سازمان مجاهدین خلق ایران بر مبنای اصول مشخصی بنیان‌گذاری شده که هم‌چنان پا برجا هست. اصول همون اصول، نام همان نام و آرم همان آرم است. هرکس مایل است با این مجاهدین همراه بشه بیاد.

شناخت تهدید اصلی که اغلب به‌شکل خود‌به‌خودی غیرقابل فهمه، از وظائف ویژهٔ رهبری‌یه. اگر تو همین تاریخ معاصر خودمون، چه در زمان مبارزه مسلحانه علیه دیکتاتوری سلطنتی و چه در زمان مقاومت و نبرد علیه دیکتاتوری مذهبی نگاه کنیم، تشخیص ندادن تهدید اصلی حیات سیاسی بسیاری از جریانهای سیاسی و حتی انقلابی رو به‌نابودی کشونده و بر عکس مجاهدین به‌خاطر برخورداری از نعمت یک رهبری ذیصلاح و پاکباز تونستن از همهٔ تنگناها و لغزشگاه‌های تاریخی با سرفرازی عبور کنند. پس از تشخیص تهدید اصلی، مرزبندی درست و قاطع با همهٔ جریانهای انحرافی مهمترین کار رهبری بود. بیانیهٔ ۱۲ ماده‌یی که مسعود رجوی تدوین کرد همین نقش رو داشت.

لطفا به اشتراک بگذارید: