به‌مناسبت بهمن آتشین سالگرد انقلاب ضدسلطنتی- مسعود رجوی ۱۱ اسفند ۱۴۰۱

به‌مناسبت بهمن آتشین سالگرد انقلاب ضدسلطنتی- مسعود رجوی ۱۱ اسفند ۱۴۰۱

از مجموعه آموزش‌های مجاهدین برای نسل جوان و شورشگران

مسعود رجوی-۱۱ اسفند ۱۴۰۱

جرثومهٔ تفرقه با انداختن مار سلطنت بر ضد قیام و به سود خامنه‌ای و نظام دم از وحدت و اتحاد می‌زند

به حکم خلق و تاریخ و به نام انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران و شهیدان

دکان شاه پرستی و سلطنت و سیرک «جاوید شاه» و «کینگ رضا پهلوی» جمع می‌شود

این راهبند قیام، در خدمت استبداد و استعمار، بر ضد جبهه خلق و انقلاب و جمهوری دموکراتیک است

این هیستری شاه‌پرستانه ارتجاعی و ضدتاریخی آن روی سکهٔ یقه‌درانی حزب‌اللهی از نوع خمینی است

در آبان ۱۳۵۸ وقتی که خبرگان ارتجاع مشغول پخت و پز قانون اساسی ولایت فقیه بود، سازمان مجاهدین پیشاپیش و قبل از نظرپرسی اعلام کرد اگر موارد زیر در نص قانون وارد و مراعات نشود به آن رأی مثبت نمی‌دهد:

۱-محدود نمودن حقوق مالکیت و تصرف، در چهارچوب قرآنی و مکتبی ”کار“

۲-منوط نمودن بهره‌وری از زمین و محصول، به کسی که بر روی آن ”کار“ کرده است

۳-تصریح حاکمیت مردم که جملگی خلیفه و جانشین خدا در زمینند.

۴-اداره و تصدی کلیهٔ امور کشور از طریق شوراهای واقعی

۵-اعادهٔ حقوق همهٔ ملیتها و اقوام مبنی بر تعیین سرنوشت و ادارهٔ کلیه امور داخلی‌شان در چهارچوب تمامیت ارضی خدشه‌ناپذیر کشور

۶-تضمین آزادی همهٔ احزاب و گروهها تا مرز قیام مسلحانه که تنها معنی واقعی کلمهٔ چند پهلوی ”توطئه“ است

۷-الغای تمام قراردادهای ننگین استعماری.

اما خمینی و آخوندهای خبرگانش خط خود را پیش بردند و بعد از نظرسنجی در روزهای ۱۱ و ۱۲ آذر ۱۳۵۸ اعلام کردند که قانون اساسی ولایت فقیه با ۹۹، ۵ درصد آراء تصویب شده است. البته مجاهدین شرکت نداشتند و تحریم کرده بودند.

×××××

وقتی خمینی ولایت فقیه را به قانون تبدیل کرد دو هفته پس از نظرسنجی، مجاهدین در اطلاعیه رسمی خود او را کاندید نموده و پیشنهاد کردند که خودش «مسئولیت ریاست‌جمهوری را هم شخصاً تقبل» نماید تا لااقل «دوئیت مراکز تصمیم‌گیری» در کار نباشد. در این اطلاعیه باز هم به محترمانه‌ترین صورت به‌خاطر همان «وحدت کلمه» که خمینی می‌گفت: «بر حقوق همهٔ مناطق و ملیتهای وطنمان» مبنی بر به‌رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت و ادارهٔ امور داخلی خواهران و برادران کردمان با استناد (صوری) به پیام ۲۶ آبان ۵۸ خمینی، تأکید شده بود.

اما خمینی زرنگ‌تر از این چیزها بود و منظور ما را از پیشنهاد ریاست‌جمهوری به خودش، که پاسخگو کردن او بود، دریافت. از این‌گونه پایین کشیده شدن توسط مجاهدین گزیده شد اما فرو خورد و یک ماه بعد، در حذف من از شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری تلافی کرد.

سپس در سال‌های بعد همه به چشم دیدند که او خواهان مقام و موقعیتی بالاتر از رئیس‌جمهور و بالاتر از شاه و به تصریح خودش «سلطنت مطلقهٔ فقیه» بود. همان «شاه سلطان ولایت» که مجاهدین در ۵ مهر ۱۳۶۰ علیه او شعار می‌دادند. بهای آن بسیار سنگین و خونین بود.

این همان خمینی بود که در پاریس می‌گفت بعد از سرنگونی شاه می‌خواهد به قم برود و طلبگی کند. همان خمینی که حکم قتل‌عام تمام مجاهدین سرموضع را هم به خط خودش نوشت. بعد هم نوبت به زندانیان مارکسیست و کرد رسید.

اکنون بنگرید که بچهٔ شاه در روز ۹ اسفند ۱۴۰۱ در اولین فرصتی که با حضور چند نماینده پارلمان بلژیک پیدا کرد، فرصت را مغتنم شمرده و یک به یک اراجیف رژیم ولایت را علیه مجاهدین تکرار می‌کند. عیناً با همان کدهای شناخته شدهٔ ارگانهای امنیتی رژیم.

از استناد به لجن‌پراکنی «اعضای سابق» و این‌که مجاهدین «حتی اجازه دسترسی» و «ارتباط با دیگران» را ندارند، تا این‌که در جنگ ایران و عراق «با سربازان ما جنگیدند». منظورش پاسداران و سربازان تحت‌امر خمینی است. همان خمینی که دشمن اصلی خلق ما بود و دشمن را به دروغ در آمریکا و اسراییل یا در عراق آدرس می‌داد.

لابد مجاهدین هم باید از دید بچه شاه سرشان را پایین می‌انداختند و با نعره‌ها و شعار «قدس از طریق کربلا» حتی پس از خروج نیروهای عراقی از خاکشان و بعد از بیانیه صلح (۱۹ دی ۱۳۶۱) و بعد از طرح صلح شورای ملی مقاومت ایران (۲۲ اسفند ۱۳۶۱) و قبول آن از جانب دولت عراق به‌عنوان مبنای گفتگو برای صلح (۲۱ مارس ۱۹۸۳) به جبهه‌های جنگ «حق علیه باطل» و «اسلام با کفر» می‌شتافتند و هیزم بیار تنور جنگ خمینی با یک میلیون کشته و ۲ میلیون مجروح و معلول و ۴ میلیون آواره و هزار میلیارد دلار خسارت به مردم ایران می‌شدند

×××××

کد دیگر بچه شاه این بود که مجاهدین به‌دلیل «گذشتهٔ تروریستی» خود در داخل ایران «حمایت بسیار کمی دارند».

راستی چرا مجازات جلاد اوین لاجوردی یا جلاد مجاهدین و خلق کرد صیاد شیرازی و مجازات پاسداران خمینی

و آیت الشیطان‌های جنایتکار و چپاولگر برای بچهٔ شاه این‌قدر سنگین و «تروریسم» می‌نماید؟ البته عدد ۱۷ هزار را که این روزها ورد زبان امام جمعه‌های خامنه‌ای است، یادش رفت اما «شاهکار» دیگری مرتکب شد. عیناً مانند سپاه و اطلاعات و دیپلمات‌تروریست‌های رژیم آخوندی ادعا کرد مجاهدین «در بمباران شیمیایی حلبچه علیه کردها شرکت داشتند»!

به نظر می‌رسد آموزش‌ها و رهنمودهای مربی خود پرویز ثابتی سردژخیم ساواک و «برادران سپاه» را به‌خوبی فراگرفته و حفظ شده است. در عین‌حال وقتی به مطبوعات خارجی می‌رسد شکنجه‌های ساواک را به‌عنوان یک عملکرد و سیاست حکومتی انکار می‌کند (گاردین ۲۷ فوریه ۲۰۲۳). گویا اگر هم شکنجه بوده از عناصر «خودسر» سر زده باشد! به نظر می‌رسد این قبیل ماله‌کشی‌ها را از ظریف آموخته باشد!

در مورد مجاهدین گوئیا هیچ دسترسی جز به «اعضای لاحق وزارت اطلاعات» (همان اعضای سابق) یا دژخیمان ساواک یا اصلاح‌طلبان ریزشی از زیر عبای خامنه‌ای و خاتمی و روحانی، ندارد. این، نقطه به نقطه تکرار شیطان‌سازیهای ملایان و دیپلمات‌تروریست‌های بمب‌گذار است که یکی از آنها در همین بلژیک به‌رغم ماله‌کشی‌های ظریف در مونیخ به ۲۰ سال زندان محکوم شد.

وانگهی بچهٔ شاه خبر ندارد که در ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۵ وکیل فرانسوی، امانوئل لودو در تلویزیون آرته فاش کرد که صادق خرازی سفیر رژیم ایران در فرانسه او را به سفارت دعوت کرد و گفت: «بیایید مشترکاً توافق کنیم که بمباران شیمیایی حلبچه کار مجاهدین خلق بوده است تا به این ترتیب حیثیت طرف ایرانی و طرف عراقی حفظ شود»!

علت این بود که پای رژیم هم به‌خاطر استفاده از گاز سیانید هیدروژن در موضوع حلبچه گیر بود و اگر قضیه هم می‌خورد رویش باز می‌شد و برای رژیم خیلی گران تمام می‌شد (استعمال گاز شیمیایی به فتوای خمینی-کتاب گزارش مسئول شورای ملی مقاومت-اسفند ۱۳۶۳ صفحات ۳۹۹ -۴۰۰-۴۰۱). اگر غیر از این بود رژیم هرگز ریسک نمی‌کرد و به مذاکره و معامله با وکلای فرانسوی و عراقی در پاریس و امان روی نمی‌آورد.

×××××

مخالفت صریح و اعلام شدهٔ بچهٔ شاه در سال ۱۳۹۱ با ابطال برچسب تروریستی و حذف نام مجاهدین از لیست وزارت‌خارجه آمریکا و این همانی اتهامات وی علیه مجاهدین با رژیم آخوندها و ارگانهای سرکوبگر امنیتی آن به‌وضوح حاکی از فصل‌مشترک و سرشت همانند شیخ و شاه در دیکتاتوری و حق‌کشی است.

در همان زمان ۴۲ شخصیت فرهنگی و هنری ایرانی در بیانیه‌یی که در واشنگتن تایمز هم منتشر شد در پاسخ به مدعیانی که با خروج مجاهدین از لیست مخالفت می‌کردند، نوشتند:

مدعیان «قانون گرایی» و «عدم خشونت» در وحشت از خروج نام مجاهدین از لیست تروریستی ، همه دعاوی خود را به کناری گذاشته و «صلاحشان» را در این دیده‌اند که هم قانون زیر پا گذاشته شود و هم وحشیانه‌ترین خشونت ها تکرار شود. نباید فراموش کرد که اصلی‌ترین بهانه و دستاویز مالکی در حملات وحشیانه‌اش به ساکنان اشرف همین لیست است.

ما حقیقتاً معتقدیم هرکس آزاد است با هر جریان سیاسی موافق یا مخالف باشد. ولی تیز کردن تیغ علیه ۳۴۰۰ نفر پناهنده محاصره شده و بی‌دفاع عملی هم تبهکارانه و هم جنایتکارانه است.

اسماعیل خویی، مرجان و رحمان کریمی، در شمار امضاکنندگان بودند.

×××××

شگفتا که همین بچه شاه که با خروج نام مجاهدین از لیست تروریستی مخالف بود، بعداً با وارد کردن نام سپاه پاسداران در لیست وزارت‌خارجه آمریکا توسط مایک پمپئو وزیر خارجه وقت و هم‌چنین با تحریم‌های رژیم موافق نبود. کما این‌که در زمان هلاکت قاسم سلیمانی نیز سکوت پیشه کرد تا موج از سر بگذرد و «برادران سپاه» دلخور نشوند! اما اکنون رنگ عوض کرده و دو آتشه خواهان لیست‌گذاری سپاه و تحریم رژیم شده است تا شاید حاصل آن را به جیب بزند. این یک خواب پنبه‌دانه‌یی است که هیچگاه به واقعیت تعبیر نمی‌شود.

×××××

جرثومهٔ تفرقه را با انداختن مار سلطنت بر ضد قیام و به سود خامنه‌ای و نظام بنگرید که دم از وحدت و اتحاد هم می‌زند.

با همان الگوی «همه با هم خمینی» که اکنون در کرسی ولایت مطلقه بنشیند! با فراخوان به ثبت‌نام در «اتوبوس مجانی» مملو از خصومت نسبت به جنبشی غرقه به خون که 90 درصد شهیدان آزادی در 44 سال گذشته بالاخص قتل‌عام زندانیان سیاسی از آن برخاسته‌اند.

رود خروشان خون شهیدان در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادی ایران ضامن پیروزی محتوم خلق ماست

انقلاب دموکراتیک نوین ایران پیروز می‌شود

لطفا به اشتراک بگذارید: