طنز کلاس درس اختصاصی فرزندان نخبهٔ نظام

کلاس درس اختصاصی فرزندان

نخبهٔ نظام

تصویری از جامعه مدنی آخوند خاتمی

و غوغای اصلاح‌طلبان ۲ خردادی

برنامه هنری درقرارگاه پارسیان-زمستان ۱۳۷۸

با شرکت

مجاهد شهید حسین سلطانی

مجاهد شهید کیومرث یوسفی

و مجاهد صدیق مجید سیار (شهاب)

 

مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب) – در نقش کودن پور

حمید اشتری – در نقش معلم

محمدعلی سلامی – (قدیر) در نقش وقاحت منش

اسماعیل رجبی – در نقش آرسنیک پور

حسین سلطانی (از شهیدان قتل‌عام ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ در اشرف) در نقش چماق زاده

حمید اشتری: علیا مخدره ۱۳ بزرگتر است از ۱۰ –

نفرات کلاس – امام خمینی

حمید اشتری- ساکت باشین همه چیز رو به گند می‌کشین

احمدصدف در نقش گفتمان زاده

کیومرث یوسفی (از شهیدان حمله موشکی در لیبرتی- ۷ آبان ۱۳۹۴) در نقش چپیه منش

ذبیح الله شفیعی در نقش چالش زاده

بچه‌ها در کلاس هر کدام در حال کاری هستند

قدیر به احمد صدف: جالبه این!

احمد: دوسش داری بهت بدم؟ از جلو از جلو نگاش کن

حسین سلطانی چه مبصر ترسویی

احمدصدف: چفیه چفیه میای باهم بازی چوب بیار چماق ببر بازی کنیم

.: بعله

احمد: ولی عین اوندفعه جر نزنی ها. تو بیا اول دستتو.

چپیه می‌زند روی دستش و دعوایشان می‌شود

احمد: تو اول زدی همیشه تو اول میزنی برو بینم باهات بازی نمی‌کنم دیگه

چپیه: دیدی باباتو راه ندادن مجلس

احمد: خب عوضش بابام شد مشاور فرهنگی تازه خیلی هم خوب شد نرفت تو اون طویله صبح تا شب توش دعواس

قدیر: ساکت ساکت ۲خردادی لوس

حسین سلطانی: راستی چرا امسال این مبصر کلاس بالاتر نرفت

ذبیح‌: آخه باباش بهش گفته همین جایی که داری ول نکن سفت بچسب

خنده نفرات

قدیر (مبصر): بی‌تربیت دور خودش می‌چرخد

ذبیح‌: بچه‌ها کودن‌پور نیومده

احمد: حتماً حتماً توی راه از پرخوری ترکیده

یکنفر: بچه‌ها اومد

یکنفر: جداً کودنه

مبصر: برو بشین برو بشین

اسماعیل: کیفتو بده

حسین پرتغال را از دست شهاب (کودن پور) میقاپد و بقیه به سمت او هجوم می‌برند

معلم وارد می‌شود: ساکت چه خبره چه خبره بلند شو بینم بلند شو

شهاب گریه می‌کند

معلم: صداتون تا اونور مدرسه میاد چیه جانم چیه؟

شهاب: آقا این خوراکی مارو خورد آقااااا

معلم: اشکالی نداره جانم اشکالی نداره شماها که باهم هم جناحین

شهاب: نخیر آقا اینا رفتن سمت الله‌کرم آقا

معلم: خوب اصلاً دیگه اشکالی نداره نوش جانت بشین بشین جانم بشین

یکنفر: آقا اقا آقا معلم از الله‌کرم ترسید

خنده نفرات

معلم: ساکت صحبت نباشه بشین بشین سرجات. دفتر کلاس بردار بیار حضور غیاب کنم ببینم زود باش

 

یکنفر: نگفتم نگفتم

معلم: این‌که مال پارسال مال امسال گفتم وردار بیار

ذبیح: نگفتم! مبصر دو سال ماند شد دفتردار اگه یه سال دیگه بمونه میشه مدیر مدیر نالایق

خنده نفرات

معلم: صحبت نباشه حضورغیاب می‌کنم جواب بدید ببینم. چپیه منش

چپیه منش: حاضر

معلم: بیشین. نفر بعدی را صدا می‌زند: چماق زاده

چماق زاده: حاضر

معلم: گرمابه‌ای

احمد: آقا از روز جمعه نیست فکر کنم تو قتل‌های زنجیره‌یی سربه‌نیستش کردن

معلم: بشین بشین! ارسنیک پور بافریاد ارسنیک پور

ارسنیک پور: حاضر

معلم: حواست کجاست؟ عه. بشین اینا چیه میاری سر کلاس بزار تو کیفت

معلم: وقاحت منش وقاحت منش بشین بشین دو سال دیگه هم حاضری

خنده نفرات

احمد: ۲۰سال دیگه بمونی اسم خودتو یاد می‌گیری

معلم: گفتمان زاده

گفتمان زاده: حااااااضضضرررر

معلم: بشین این‌قدر ضر شو نکش

معلم: شفافیان

ذبیح: غااایب

معلم: جای همه باید جواب بدی تو؟! اونکه غایبه بجاش جواب نمیدن. کودن پور

شهاب بادکنک باد می‌کند معلم با فریاد: کودن پور! کودن پور

کودن پور: حاضر آقا حاضر

معلم: بشین بشین. چالش زاده

ذبیح: حاضر

معلم: بلند شو بیا اینجا ببینم این برگه‌ها رو توزیع کن

ذبیح: با شوق جانمی جان آقا ما چند گرفتیم آقا

معلم: چی شده

ذبیح: صاحب دوچرخه شدیم آقا

معلم: چند گرفتی؟

ذبیح‌: هفت آقا

معلم: هفت گرفتی برات دوچرخه می‌خرن؟

ذبیح‌: آره آقا بابام گفت منکه نتونستم ۷ بیارم اگه تو هفت آوردی برات دوچرخه می‌خرم

معلم: عه. خب دیگه وقتی بابات با تک‌ماده میره تو مجلس پسرشم میخواد همینطوری از آب دربیاد بشین بشین سرجات ذوق نکن ذوق نکن

احمد: دوچرخه‌تو می‌دی به من سوار بشم؟

معلم: شلوغش نکنید

شهاب گریه می‌کند

معلم: ساکت (روبه‌شهاب). تو چرا گریه می‌کنی

شهاب با گریه: آقا بدبخت شدیم آقا

معلم: مگه چند گرفتی؟

شهاب با گریه: آقا سیزده شدیم آقا

معلم: (باتعجب) سیزده! ۱۳ که از ۷ بهتره که

شهاب با گریه: آخه آقا ننه‌مون گفته بود باید ۱۰ بگیریم آقا

معلم: ده؟ با خنده نگاه کن جانم سیزده از ۱۰ هم بهتره بزرگ‌تره

شهاب بدون گریه: بله آقا آقا اینو اینجا بنویسین ننه‌مونم بفهمه کتکمون نزنه آقا معلم: باشه بده ببینم این خودکارو. علیا مخدره سیزده بزرگ‌تر است از ده

شاگردان همه باهم: امام خمینی!

معلم: ساکت باشید همه چیز رو به گند می‌کشین دفتراتونو باز کنید می‌خوام دیکته بگم

شاگردان همه باهم: دیکته. ؟ غر می‌زنند قرارنبود دیکته داشته باشیم آقا.

معلم: زودباشین. صحبت نباشه بنویسید جامعه مدنی

یکنفر: تایمکد ۰۷:۱۱ زدنی آقا؟

معلم: مدنی

یکنفر دیگر: کفنی آقا

معلم: کفنی چیه جانم جامعه مدنی. جامعه مدنی از همه جامعه‌ها بهتر است

حسین (شهید): از عمه جامعه‌ها بهتر است؟

معلم: از عمه جامعه‌ها چیه؟ از همه جامعه‌ها

حسین (شهید): آخه بابام گفت این جامعه مدنی به درد عمه‌شون می‌خوره

معلم: ساکت

شاگردان همه باهم: زمزمه می‌کنند و می‌نویسند این جامعه مدنی به درد عمه‌شون می‌خورد

معلم: اینو ننویسید اینو که من نگفتم مدیر اخراجم می‌کنه اینو که من می‌گم بنویسید. هیچ جامعه‌یی اونو خط بزنید

شاگردان همه باهم با زمزمه تکرار می‌کنند و می‌نویسند

حسین (شهید): آقا هیچ جامعه‌یی رو خط بزنیم

معلم: نخیر هیچ جامعه‌یی مثل جامعه مدنی نیست جامعه مدنی جامعه خالی نیست جامعه مدنی جامعه‌یی است. اه مرده شور این جامعه مدنی رو ببره این چه متنیه که مدیر تنظیم کرده همه رو گیج کرده منو گیج کرده شما رو گیج کرده مثل خود خاتمی نمیخواد نمیخواد جمع کنید جمع کنید

شاگردان با خوشحالی و خنده دفترهایشان را جمع می‌کنند

یکی از شاگردان: واقعاً این جامعه مدنی به درد عمه‌شون می‌خوره

معلم: ساکت باش ساکت باش تنبیهتون می‌کنم ها. ساکت باشید زنگ جمله‌سازیه زود باشید. رو به‌شهاب: چی داری نشخوار می‌کنی؟

این چیه داری نشخوار می‌کنی؟

شهاب: آقا اجازه اقا کیشمیش آقا

معلم: کیشمیش؟ همه‌اش می‌خوره! با کیشمیش یه جمله بساز ببینم

شهاب: کیشمیش‌!

معلم: آره زودباش

شهاب: آقا بابامون گفت من پدرزن پسر رفیق دوست و من پدرزن پسرولی‌فقیه میشم تو کیش میشی؟!

همه می‌خندند

معلم: تو کیش میشی تو یک محشری می‌دونی نابغه‌ای می‌دونی بشین سر جااات

شاگردان غر می‌زنند و همهمه می‌کنند

معلم: ساکت نخند چیه لباس قدیر را می‌گیرد و می‌گوید حتماً اینم بابای تو از ژاپن آورده

قدیر: بله آقا

معلم: از ژاپن؟؟ خوبه ببینم آره جنسشم خوبه تویک جمله با توکیو بساز ببینم

قدیر: توکیو؟

معلم: آره توکیو

قدیر: عمو کرم گفت که من خودم حاج سعیدو کشتم تو کیو؟؟!

معلم: توکیو؟ منم تو رو می‌کشم

اسماعیل از آنطرف کلاس: اگه میخوای بکشیش این آزمایش منو روش تست کن

همه می‌خندند

معلم: بشین ساکت باش نمیخواد جمله سازی نمی‌خواد دفتراتونو ببندید کتاباتونو باز کنید ببینم یکی یک شعر بخونه ببینم

شاگردان همه باهم دست بلند می‌کنند و می‌گویند آقا ما بیایم؟

کتاباتونو باز کنیم ببینم یکی بیاد یک شعری بخونه بینم

آقا ما بیایم

معلم: ساکت ساکت

مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب): آقا ما بخونیم ما خودمون شعر گفتیم آقا

معلم خودت شعر گفتی

  • مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب): -آره آقا خودمون شعر گفتیم
  • معلم - خودت تنهایی
  • مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب): – بابامونم کمک کرده آقا معلم
  • خوب بیا بیا بیا بخون جمله سازیت که محشر بود ببنیم شعرت چه جوریه
  • مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب): کیفتو کجا میبری
  • معلم: می‌ترسه دیگه از شما می‌ترسه
  • بیا اینجا وایسا زود باش
  • خوب بخون دیگه زود باش بخون بخون دیگه اگه کشمش بود که الآن می‌خوردیش
  • مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب): – ما گلهای خندانیم
  • جمع دانش‌آموزان هه هه هه
  • مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب): – نخبگان نظامیم

جمع دانش‌آموزان – هه هه هه

مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب): فرزندان امامیم

جمع دانش‌آموزان – هه هه هه

دانش آموز: هنوز ناهار نخورده

جمع: هه هه هه

مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب): – همه‌اش تو فکر شامیم

مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب): – با گفتمان و لبخند

جمع – هه هه هه

مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب): – بذر چماق می‌کنیم

جمع: بذر چماق می‌کنیم

مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب): با گفتمان و لبخند

جمع – هه هه هه

مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب): – بذر چماق میکاریم

جمع – هه هه هه

مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب): هر کی هم با ما نباشه

جمع – هه هه هه

مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب): – باباشو در میاریم

جمع – هه هه هه

مجاهد صدیق – مجید سیار (شهاب): – باباشو در میاریم

جمع – هه هه هه

 

حمید اشتری -برو بشین برو بشین منم بابای تو رو در می آرم

شعرهای امام رو برداشته کپی کرده از دیوان امام هه هه هه

جمع- ها ها ها

حمید اشتری – بشین نمیخواد شعر بخونی

یکی از دانش‌آموزان – نابغه ای

حمید اشتری: ساکت

حمید اشتری – کی انشاء نوشته

دانش آموز - من در رابطه باگاو نوشتم

حمید اشتری – اینو هفته پیش خوندی

دانش‌آموز – آقا ما فایده‌های ولی‌فقیه رو نوشتیم

حمید اشتری: ولی‌فقیه رو هم هفته پیش خوندی

دانش آموزان –آقا ما بخونیم

حمید اشتری – نخیر تو بلند شو بیا بلند شو بیا بلندشوبیا انیجا

دانش آموز - آقا ما فایده روحانیت رو نوشتم

حمید اشتری روحانیت رو نمیخوایم بشین بیا اینجا

دانش آموز –آقا ما که حیوا. نه ولی‌فقیه بود

حمید اشتری – تو بیا اینجا- بخوان

دانش آموز- بخونم آقا

حمید اشتری – بخون زود باش بلند و شمرده میخوانی

دانش‌آموز – فایده حیوانات – مرغ حیوان بسیار خوبی است

حمید اشتری – چی مرغ؟! میون این همه حیوون فایده مرغ رو نوشتی؟

دانش آموز – آقا فقط این برای ما فایده داره

حمید اشتری – خوب بخون بخون

ذبیح شفیعی – مرغ استفاده‌های زیادی دارد آقای مرغ که خروس باشد صبح های زود می‌خواند و مردم را برای نماز خواندن بیدار می‌کند برای همین بابای من از آن زیاد خوشش نمی‌آید و ما در خانه فقط مرغ داریم مرغ نوع های مختلف دارد مرغ کنتاکی – مرغ روستایی – مرغ سوخاری – مرغ آمریکایی – مرغ هلندی

معلم – هی هلندی – پخته رو هم اضافه می‌کردی دیگه

احمد صدف – آقا هلندی که گاوه که

معلم – ساکت مرغشم هست حتماً هست دیگه بابای این داره – بخون

ذبیح شفیعی – غذای مرغ خیلی خوشمزه است بابای من خیلی آن را دوست دارد از پر مرغ پشتی و متکا درست می‌کنند ما در خانه دوتای آن را داریم که همیشه بابایم روی آن لم می‌دهد از تخم‌مرغ غذا و شیرینیهای زیادی درست می‌شود مادر من به‌خاطر تنبلی همیشه اشکنه و خاگینه درست می‌کند

حمید اشتری – شما خانواده‌تاً تنبلین بخون بینم زود باش

ذبیح شفیعی – بعضی از مسئولان نظام از تخم‌مرغ خاطره‌های زیادی دارند همه اونها وقتی به خارج کشور می‌روند با تخم‌مرغ از آنها پذیرایی می‌شود

حمید اشتری – ساکت نمیخواد بخونی قرار بود فایده اینها رابنویسی این چه فایده‌ای بود که نوشتی بلند شو ببینم

بلند شو بلند شو ببینم یه سؤال علمی می‌کنم جواب بده ببینم

قدیر –آقا من

معلم- بله تو چند تا سد معروف نام ببر بینم

قدیر – سد معروف

حمید اشتری –آره چند تا سد معروف

قدیر – آقا چیز آقا صد صدویک صد و دو صد و سه صد و چهار

حمید اشتری – وایسا ببینم این چه سدهاییه است که داری نام می بری صد و یک صدو دو صد و سه

حسین شهید- سدهای آقای رفسنجانیه دیگه آقا – صد و یک صد و دو صدو.

حمید اشتری تو دیگه نگو ساکت باش ساکت باش سدهای معروف نخبه گان نظام

دانش آموز – این همه آب از کجا میاد واسه پشت سدها

حمید اشتری – آبروی رفته نظام اونو میریزن توش

خاموش خاموش کن ببینم چکار می‌کنی

یکی از دانش‌آموزان - ۱۱۰ رو خبر کن

اینجا گفتم این آزمایشاتو اینجا نیار بلند شو بینم آرسنیک پور

قانون ارشمیدس رو توضیح بده ببینم

دانش اموز: آقا ارشمیدش

حمید اشتری – آره همون که دیروز بهتون گفتم

دانش‌آموز – آقا یادم اومد آقا هر چی که میفته تو حوض به اندازه خودش آب میریزه بیرون

حمید اشتری –خوب خوبه باریکلا همین قدرش که یادته خودش غنیمته

دانش‌آموز – آقا غلطه آقا بابای ما که می‌افته تو خزینه همه آب میریزه بیرون

حمید اشتری – بیشین ساکت ساکت ساکت نخندین بابای تو یه قانونمندی دیگه برش حاکمه اون جزء این قانون نمیشه ساکت باش

دانش آموز – ما چه بابایی داریم

معلم – ساکت باش ببندید جزوه هاتون رو ببندین دفترهای ریاضی تون رو باز کنید ببینم

دانش‌آموز – ریاضی \

حمید اشتری: آره ساکت ساکت اونو خاموشش کن بو اینجا رو برداشت یه مسأله ریاضی میگم حل کنید

یک شکارچی تیری در کرد

دانش اموز – آقا چی در کرد

حمید اشتری – تیر پیشو (صدای شلیک در می‌آورد)

دانش اموز من میترسم

حمید اشتری – از صد گنجشکی که روی درخت بود۶۰عدد آن پرید

دانش آموز – ۶۰ تا درخت پرید یا گنجشک

حمید اشتری - گنجشک درخت که نمی‌پره جانم

دانش‌آموز –آقا همشون پریدن به هیچکدومشون نخورد

حمید اشتری – بشین چه سؤالی می‌کنی ۶۰تاش پرید مجدداً بعد از چند دقیقه ۵۰ عدد دیگر ببخشید ۴۰عدد دیگر روی درخت نشست و بعد با تیر دومی که شکارچی شلیک کرد ۵۰ عدد دیگر پرید

دانش آموز آقا یواش بگید از اون صد تا اولیه

حمید اشتری – من نمیدونم گنجشک که فرقی نمی‌کنه ۵۰ تاش پرید شما باید حساب کنید تعداد گنجشکهای پریده و ورپریده را زود باشید حساب کنید

دانش‌آموز – آقا این چه مسأله ایه اینو که نمیشه حل کرد

حمید اشتری – ساکت باش

قدیر: اقا اجازه اول اول اول چند تا گنجیشک بود آقا

حمید اشتری – ااون اول اول اول ۱۰۰تا بود ۱۰۰تا

کیومرث: آقا اون اول چندتا پرید؟

حمید اشتری: اون اول ۶۰ تا – ۶۰تاش پرید – ۶۰ تا

احمدصدف – هیچش نیفتاد آقا

حمید اشتری – من چی میدونم می‌خواستیم تو حساب کنی

احمد صدف – می‌خواستیم بریم بیاریم آقا

حمید اشتری: بنویسین حل کنین

حسین سلطانی – این مسأله نیست دیگه

حمید اشتری – پس چیه

شهاب – آقا اجازه آقا اجازه این‌قدر شیر تو شیره مثل جریان انتخابات حتماً نتیجه شم مثل آقای رفسنجانی میشه سی آغا

دانش‌آموز – رفسنجانی سی آغا نبود آغاسی بود

حمید اشتری ساکت ساکت صحبت نباشه این چه حرفیه که میزنید اصلاً نمیخواد این مسأله رو حل کنید هر چیزی که میگم به یه چیزی بند می‌کنید به این نظام ساکت یه مسأله دیگه میگم حل کنید

صدای زنگ

همهمه و خوشحالی دانش آموزان

حمید اشتری – ساکت ساکت ساکت – این‌قدر لفتش دادین که زنگ خورد برین بیرون ببینم برین بیرون – برین.

.

لطفا به اشتراک بگذارید: