خامنهای بر دوراهی مذاکره و چرایی آن
خامنهای تجربهٔ امضا کردن برجام و بهدست آوردن چند صد میلیارد دلار پول رو داره! با این پول حوثیهای یمن، حزبالله لبنان، حشدالشعبی در عراق و دهها گروه و نیابتی دیگه در عراق و سوریه رو راهاندازی و تأمین مالی کرد، در همهٔ بندهای توافق هم که جر زد و دروغ گفت و پنهانی به غنیسازی اورانیوم و پیشبردن پروژهٔ اتمی ادامه داد.
خب الآن در این سرفصل حساس و قرار گرفتن پای میز مذاکره با آمریکا، رژیم در چه شرایطی قرار داره؟ خامنهای چه مسیری رو طی کرد؟
روز ۱۹ بهمن ۱۴۰۳ خامنهای در رابطه با مذاکره با آمریکا گفت: «با یک چنین دولتی مذاکره نباید کرد مذاکره کردن عاقلانه نیست هوشمندانه نیست شرافتمندانه نیست»
یعنی هرکی پای مذاکره بره، نه عاقله نه هوشمنده و نه شرافت داره!
بعد هم در سخنرانی نوروزیاش این حرفها رو زد:
خامنهای - دیدار نوروزی با اقشار مختلف: «یک مسألهای درباره این حرفهای سیاسی این روزها حرفهای آمریکاییها و دولتیهای آمریکاییها و یکی یکچیز میگه یکی اون رو تکمیل میکنه یکی او را رد میکنه یکی او را اثبات میکنه من فقط یکی دو نکته میگم نکته اول که نکته مهم است این است که آمریکاییها بدانند که در مواجهه با ایران هرگز با تهدید بهجایی نخواهند رسید
مطلب دوم - آنها و غیر آنها بدانند که اگر خباثتی نسبت به ملت ایران انجام بدهند سیلی سخت خواهند خورد».
در این سخنرانی هم خامنهای برای طرف مقابلش خط و نشون و شاخ و شونه کشید که سیلی سختی خواهند خورد؛
اما همونطور که رهبر مقاومت، آقای مسعود رجوی در پیام نوروزیاش گفت: «سیلی سخت خامنهای دروغ سیزده» از آب دراومد
روز دهم فروردین پزشکیان گفت خامنهای با مذاکره موافقت کرده است.
بعد هم بازی مذاکرهٔ مستقیم یا غیرمستقیم راهانداختن و بالاخره روز ۲۳ فروردین در عمان اولین مذاکرهٔ رژیم و آمریکا برگزار شد. موضوعی که به بحرانی در درون رژیم و بهخصوص باند خامنهای تبدیل شد.
بعد خامنهای روز ۲۶ فروردین برای رفعورجوع کردن این شرایط به صحنه اومد و این حرفها رو زد.
خامنهای در دیدار به مسئولان سه قوه: «یک جمله راجع به گفتگوهای عمان عرض بکنیم این گفتگوها یکی از من این نکته را میخواهم بگویم یکی از دهها کار وزارتخارجه است یعنی وزارتخارجه دهها کار داره یکیاش همین گفتگوهای عمان و این مسائلی است که حالا اخیراً مطرح شد سعی کنید مسائل کشور را به این گفتگوها گره نزنید»
این حرفها یعنی چی؟ اول اینکه میگه یکی از دهها کار وزارتخارجهٔ رژیمش مذاکره با آمریکا است تا اون رو کماهمیت جلوه بده، بعد هم میگه مسائل کشور رو به این گفتگوها گره نزنید؛ یعنی خودش رو کنار میکشه؛ اما چی شد که اون کاری که نه هوشمندانه بود نه عاقلانه و نه شرافتمندانه الآن یکی از کارهای درجه چندم وزارتخارجهٔ رژیمش شده؟! مگر همیشه رئیسجمهورها و وزرای خارجهاش نمیگفتند که این مذاکرات تماماً زیر نظر خود خامنهایست؟.
این سؤالی است که خامنهای با آن کاری ندارد؛ چون این مذاکرات هم برای رژیم یک موضوع ثانویه است، چرا؟ ببینیم از کجا احساس تهدید میکند؟
خامنهای - خطبه عید فطر: «البته اگر شرایطی انجام بگیره ما خیلی اطمینان نداریم احتمال زیاد نمیدیم که از بیرون شرارتی انجام بگیره»
بله حالا میشه بهخوبی دریافت که برای خامنهای بحث بر سر عاقلانه یا شرافتمندانه بودن یا نبودن مذاکره با آمریکا نیست. خامنهای از یکچیز چشم میزنه و میترسه و اون قیام مردم ایرانه، رفتن پای میز مذاکره یا نرفتن هم در پیوند با قیامه که معنی پیدا میکنه،
هشدار و خطر هم براش کاریست که تهدید بالقوهٔ قیام رو بالفعل و در کف خیابونهای ایران رودرروی خامنهای و نظامش تبدیل میکند. بله خامنهای از قیام مردم ایران میترسد.