پیشآهنگ ـ سرود کاوهها، فصل بیمحدوده، فرصت خشم و حقه
فصل بیمحدوده:
یکی نیست بگه این شب چندمه
که سفره پر از حسرت گندمه
یه چند سالی هستش که حس میکنم
یه دردی می پیچه تو این جمجمه
از این ماه جعلی نمیتابه نور
شده زندگیمون مثل بوف کور
یکی تنها اوجش یه سکوی دار
یکی زنده زنده می خوابه تو گور
تو شهری که برجهاش رو دریای نفته
غم نون مثل بغض گلوتو گرفته
بزن فریاد از ظلمی که بیمرزه
که شب از برق چشمهای تو می لرزه
بگیر دستهامو تا با هم رها شیم
شروع فصل بیمحدوده باشیم
…
خودت رو نکش زیر تیغ سکوت
نذار گرد مرگ رو بپاشن به روت
به چیزهای خوبی که هست فکر بکن
بیا ارتفاع رو بگیر از سقوط
سرنگ رو بکش از رگ زندگی
نکن خو به قرصهای افسردگی
سرت را دوباره تو بالا بگیر
نمون زیر آوار شرمندگی
یکی نیست بگه این شب چندمه
که سفره پر از حسرت گندمه
یه چند سالی هستش که حس میکنم
یه دردی می پیچه تو این جمجمه
از این ماه جعلی نمیتابه نور
شده زندگیمون مثل بوف کور
یکی تنها اوجش یه سکوی دار
یکی زنده زنده می خوابه تو گور
تو شهری که برجهاش رو دریای نفته
غم نون مثل بغض گلوتو گرفته
بزن فریاد از ظلمی که بیمرزه
که شب از برق چشمهای تو می لرزه
بگیر دستهامو تا با هم رها شیم
شروع فصل بیمحدوده باشیم
…
خودت رو نکش زیر تیغ سکوت
نذار گرد مرگ رو بپاشن به روت
به چیزهای خوبی که هست فکر بکن
بیا ارتفاع رو بگیر از سقوط