اهریمن سوار بر موج انقلاب ـ قسمت اول
اهریمن سوار بر موج انقلاب ـ قسمت اول
خمینی، دجال ضد بشر: سکوت ۶۰ ساله و نفاق آشکار (قسمت اول)
سیمای آزادی: در این قسمت از مستند "خمینی، دجال ضد بشر"، به بررسی دوران سکوت ۶۰ ساله خمینی پیش از به قدرت رسیدن و ماهیت واقعی مخالفتهای او با رژیم شاه میپردازیم. این تحلیل بر اساس شواهد تاریخی و برای دسترسی بیشتر مخاطبان به حقایق ناگفته تاریخ معاصر ایران تدوین شده است.
با ما همراه باشید تا پرده از ابهامات بردارید و به درک عمیقتری از شخصیت و عملکرد بنیانگذار جمهوری اسلامی دست یابید.
تولد و دوران جوانی: سکوت در برابر استبداد
روحالله خمینی در سال ۱۲۸۱ شمسی متولد شد. او در دوران مشروطه، جمهوری موقت گیلان، قیامهای خیابانی و مبارزات مختلف علیه استبداد، نظارهگر خاموشی بود. حتی زمانی که رضاخان با سرکوبهای خونین به قدرت رسید و دکتر محمد مصدق و دیگر روشنفکران ترقیخواه به شدت با آن مخالفت میکردند، خمینی هیچ واکنشی نشان نداد. این سکوت معنیدار در برابر ظلم و استبداد، سوالات بسیاری را مطرح میکند. چگونه فردی که بعدها خود را رهبر انقلاب معرفی کرد، در برابر این همه بیعدالتی، سکوت اختیار کرد؟
رضا شاه و سکوت مطلق: تقیه یا فرصتطلبی؟
در طول ۱۶ سال سلطنت رضا شاه و گسترش دیکتاتوری مخوف، خمینی در سکوت کامل به سر میبرد. حوادثی نظیر انتخابات تقلبی، تصویب قوانین سرکوبگرانه، تمدید قرارداد اسارتبار نفت جنوب و حتی کشف حجاب که بسیاری از اقشار مذهبی را برانگیخت، هرگز باعث نشدند که خمینی کوچکترین اعتراضی کند. او همواره کنار گود ایستاده و کنج عافیت گزیده بود. حتی در فاجعه مسجد گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ که به کشته شدن هزاران نفر انجامید و علمایی نظیر آیتالله حسین قمی به آن اعتراض کردند، خمینی ۳۳ ساله که مدعی اجتهاد بود، سکوت مطلق خود را حفظ کرد.
بعدها، خمینی در شهریور ۶۱، این انفعال را به "قلدری" رضا شاه نسبت داد و آن را توجیه کرد. اما حامیان او تلاش کردهاند با ادعای "تقیه" این سکوت ننگین را پنهان کنند. این در حالی است که در همین دوره، ایران شاهد خونینترین سرکوبها و کشته شدن دهها هزار مبارز راه آزادی بود.
۲۰ سال سکوت بیشتر: از اشغال متفقین تا کودتای ۲۸ مرداد
پس از سقوط رضاخان، خمینی که یک آخوند چهلساله و در پی کسب جایگاه مرجعیت بود، برای ۲۰ سال دیگر به سکوت ننگین خود ادامه داد. این دوره شامل اشغال ایران توسط متفقین، قحطی، خشکسالی، کشتار فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان، و سرکوب تظاهرات سی تیر و نهایتاً کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود که به سرنگونی تنها دولت ملی ایران انجامید. خمینی تا ۶۰ سالگی در سکوت و سازش با هر دو پهلوی زندگی خود را سپری کرد.
تلاشهای یاران خمینی برای پوشاندن این حفره بزرگ با مدرکسازی، از جمله سندی با تاریخ ۱۳۲۳ (سه سال پس از تبعید رضاخان) که در آن خمینی به "بیسواد" بودن رضاخان اشاره میکند، بیشتر به ماهیت فرصتطلبانه او اشاره دارد. این سند، که در ابتدای جلد اول صحیفه نور به عنوان "تاریخیترین سند مبارزاتی خمینی" معرفی شده، نشان از تلاش برای تحریف تاریخ و ساختن چهرهای مبارز از او دارد.
تحریف تاریخ و پنهانکاری: ملاقاتهای پنهانی با شاه
رژیم خمینی در کتابهایی که درباره او منتشر کرده، به دو شیوه تاریخ را تحریف کرده است: پنهان کردن مواضع شرمآور خمینی و دادن رنگ و لعاب مبارزاتی به پیامها و سخنرانیهای او. تلگرامهای مملو از تملق خمینی به شاه در سالهای ۱۳۴۱، در "صحیفه نور" و "کوثر" حذف شدهاند. همچنین، موضعگیری ننگین خمینی علیه جنبش سیاهکل نیز سانسور شده است.
اظهارات احمد خمینی و صادق خلخالی مبنی بر ملاقاتهای خمینی با شاه به دستور آیتالله بروجردی، بدون ذکر جزئیات محتوا، نشان از پنهانکاری دارد. این سکوت در مورد ماهیت این ملاقاتها، شائبه وجود مضمونی ضدملی و ضدمصدقی را تقویت میکند، چرا که اگر این ملاقاتها شرافتمندانه بودند، قطعاً از آنها برای ساختن قصههای جعلی مبارزاتی بهرهبرداری میشد.
شکست سکوت: اما چرا و با چه مضمونی؟
سوال اساسی این است که چرا خمینی پس از ۶۰ سال سکوت، آن را شکست و محتوای مخالفتهایش با شاه چه بود؟ برای پاسخ به این سوال، باید به فضای سیاسی ایران در سالهای ۳۹ تا ۴۲ بازگردیم. پس از کودتای ۲۸ مرداد، آمریکا به قدرت برتر در ایران تبدیل شد و به دنبال ایجاد پایگاه طبقاتی خاص خود بود. طرحهایی مانند لایحه "از کجا آوردهای" و اصلاحات ارضی، نشان از تلاش آمریکا برای تغییر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی ایران داشت.
در این دوره، با رشد تضادهای آمریکا با رژیم شاه و تضعیف دیکتاتوری، فضای سیاسی تا حدودی باز شد و نیروهای ملی شروع به فعالیت کردند. شاه برای جلب نظر آمریکا و نیز تفرقهافکنی میان مخالفان، طرحهایی نظیر انجمنهای ایالتی و ولایتی را مطرح کرد. این طرح شامل حق رأی زنان نیز بود که مورد اعتراض برخی آخوندها قرار گرفت.
همزمان، پس از درگذشت آیتالله بروجردی در سال ۱۳۴۰، جایگاه مرجعیت بلامنازع در حوزهها خالی شد. خمینی که مدارج آخوندی را طی کرده بود، برای کسب کرسی مرجعیت شماره یک و از میدان به در کردن رقیبان، به دنبال حربهای مؤثر بود. هنگامی که دولت در پاسخ به اعتراضها، نامههای خود را به نام شریعتمداری، گلپایگانی و مرعشی ارسال میکرد و نامی از خمینی نمیبرد، این برای او بسیار گزنده بود.
اعتراض به حق رأی زنان: آغاز شهرتطلبی
مواضع خمینی پس از سال ۱۳۴۰ کاملاً متفاوت شد. او در شرایطی که جنبش مخالفتهای مردمی علیه رژیم شاه اوج گرفته بود، اعتراض به برخی تصمیمات رژیم را به وسیلهای برای کسب شهرت و اعتبار در میان مردم تبدیل کرد. او خود در سخنرانی ۱۱ آذر سال ۴۱ تصریح کرد: "رگ خواب ملت اسلام را ما به دست آوردیم."
اولین مخالفت علنی خمینی با تصمیمهای رژیم شاه، مربوط به مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ بود. علت اصلی برآشفتگی خمینی، اعطای حق رأی به زنان و حذف قید اسلام از شرایط انتخابشوندگان و انتخابکنندگان بود. تلگرامهای خمینی به شاه و اسدالله علم در این دوره، مملو از چاپلوسی بود و نشان از نگرانی او از "نسبت دادن کارهای خلاف به اعلیحضرت" داشت.
خمینی در این تلگرامها، به قانون اساسی رژیم شاه، مجلس شورا و مجلس سنا و "اعلیحضرت" اظهار وفاداری میکند و مشکل را از اسدالله علم میداند که "راه تظلمخواهی ملت به نزد اعلیحضرت را بسته". لحن توهینآمیز او نسبت به کتابهای آسمانی سایر ادیان (اوستا و انجیل را در ردیف کتابهای ضاله مینامد) نیز قابل توجه است و ریشه در سرکوبگریهای فعلی رژیم دارد.
نقش سوپاپ اطمینان: تثبیت دیکتاتوری شاه
با عقبنشینی رژیم شاه در آذر سال ۴۱ و لغو مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی، خمینی آن را یک پیروزی برای خود به حساب آورد. او در سخنرانی خود در ۱۱ آذر ۴۱ از مخاطبانش خواست که به درس و تحصیل بازگردند. او در این سخنرانی، افکار ارتجاعی خود را در مورد زنان نیز بیان کرد و گفت: "زنها را وارد کردهاید در ادارات، ببینید در هر ادارهای که وارد شدند آن اداره فلج شد... زن اگر وارد هر دستگاهی شد، اوضاع را به هم میزند. میخواهید استقلالتان را زنها تأمین کنند؟"
خمینی با این مواضع، در واقع نقش و تأثیر خود و آخوندهای نظیر خودش را در ممانعت از شعلهور شدن آتش مبارزه و مقاومت مردم به رژیم شاه یادآوری میکرد. او به شاه نصیحت میکرد که حمایت آخوندها را از دست ندهد.
در فاصله سالهای ۳۹ تا ۴۲، فضای سیاسی نسبتاً بازی وجود داشت که نیازمند سمت و سوی انقلابی برای سرنگون کردن دیکتاتوری شاه بود. اما خمینی با نقشآفرینی به عنوان سوپاپ اطمینان برای شاه، به جای حرکت در مسیر ساختن آلترناتیو و حاکمیت مردمی، مردم را به سکوت و آرامش فراخواند. در حالی که خمینی از بههم خوردن مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی و مخالفت با حق رأی زنان شیپور پیروزی میزد، شاه استمرار دیکتاتوری کاملالعیار خود را برای ۱۵ سال دیگر تضمین میکرد.
ادامه دارد...